اسناد و مدارک نشان می دهد که شهر جديد قم در دوره اسلامی و در محلی به نام ممجان در نزديکی نقطه باستانی شارستان تکوين يافته است. اين شهر در سال 23 هجری قمری به دست سپاه اسلام به فرماندهی ابوموسی اشعری فتح گرديد.

از سال 23 تا 85 هـ.ق اتفاق مهمی که در وضعيت شهر قم و زندگی مردم آن موثر باشد، به وقوع نپيوسته است و اهالی اين شهر با دادن جزيه (ماليات) هم چنان در پناه اسلام بر کيش زرتشتی خود مانده اند. هفتاد سال بعد در زمان خلافت عبد الملک، دسته ای از اعراب شيعه مذهب از فرط ستم خلفای اموی به ايران مهاجرت کردند و در

جست و جوی موطنی جديد، در آغاز سال 93 هـ . ق وارد قم شدند و با دعوت مردم شهر به مذهب خود، يعنی تشيع، توانستند جمع کثيری از آن ها را به اين مذهب متمايل کنند. پس از اين اعراب به قم آمدند بناها و عمارت های بسياری ساختند که اين امر موجب گسترش شهر شد. آن ها باروری سابق را خراب کردند و باروی مستحکم تری در

اطراف کشيدند به طوری که رودخانه در داخل حصار جاری می شد.

از جمله اتفاقات مهمی که در قرون اوليه اسلام در شهر قم رخ داده است، بايد به مهاجرت و پناه آوردن بسياری از سادات و فرزندان خاندان و آل علی (ع) به اين شهر و رسوخ عقايد شيعه اماميه در دل و جان مردم آن اشاره کرد که سبب شد تا به تدريج به عنوان يکی از مراکز بزرگ تشيع در جهان شناخته شود و مورد بغض و کينه و عناد خلفا

قرار گيرد. هم چنين از آن جمله بايد به جدا شدن شهر قم از اصفهان و مستقل شدن آن در حدود سال 189 هـ.ق که به تقاضای يکی از مشاهير اين شهر به نام حمزه بن يسع و با موافقت هارون الرشيد انجام گرفت، اشاره کرد.

مرکزيت مذهبی شهر قم که از روزگار زندگی حضرت امام جعفر صادق (ع) تاکنون ادامه دارد، سبب شده است تا در قرون دوم و سوم تعداد بسيار زيادی از راويان اخبار و محدثان شيعی، از اين شهر برخيزند و يا در آن اقامت کنند. علت اساسی روی آوردن اهل خبر و حديث شيعه و پيروان مکتب اهل بيت (ع) به شهر قم، سخت گيری ها و

فشارهای فراوانی بوده است که در قرون نخستين در شهرهای مختلف نسبت به طرفداران خاندان پيامبر(ص) روا داشته می شد، در حالی که اين شهر يک محيط شيعه نشين صرف بود و تا حدود زيادی از دخالت مستقيم و تسلط عمال خلفا به دور بود. در اين سال هاست که قم و حوزه دينی آن، به تدريج جايگزين حوزه دينی کوفه شد که قبلا

مرکز روات و محدثان بود. بدين ترتيب می توان گفت که حوزه دينی اين شهر قديمی ترين مرکز نشر علوم اسلامی است که تاکنون باقی مانده است، حتی حوزه علميه نجف اشرف نيزسه قرن بعد، يعنی در قرن پنجم تاسيس شد.

از سوی ديگر رحلت حضرت فاطمه معصومه(س) در قم به سال 201 هـ.ق و دفن جسد مطهره آن بانوی بزرگوار در باغی معروف به بابلان که در آن زمان خارج از شهر بوده است، باعث شد تا مردم به تدريج مسکن خود را به قبرستان و باغ بابلان نزديک کنند تا به قبر متبرک آن حضرت نزديک تر باشند و از زيارت کريمه اهل بيت (س) بيشتر برخوردار

شوند، از اين رو به مرور زمان ساختمان های شهر در قسمت های شرقی متروک ماند و مردم متوجه سمت غربی گرديدند. اين واقعه از تاريخ وقوع تا امروز بزرگ ترين عامل احيای شهر قم و رونق آن بوده است و تا هميشه خواهد بود.

1-2) وجه تسميه قم

در عصر ساسانی، مکانی به نام قم در اين سرزمين وجود نداشته است، زيرا اين واژه عربی است منتهی می توان می توان گفت وجود نام «کم» که فارسی و مربوط به آن عصر است، الهام بخش عرب اشعری در نام گذاری اين شهر بوده است. درباره وجه تسميه قم در اسناد و کتب تاريخی، مطالب گوناگونی آمده است که در اين جا به اختصار

مورد اشاره قرار می گيرد:

بنای قم را به «قمسار بن سهراب» نسبت می دهند و از اين رو آن را قم ناميده اند.

از آن جا که دشت قم در آغاز محل جمع شدن آب بوده است به آن قمقمه و قم گفته اند. دشت قم پيش از آن که به صورت شهر درآيد محل کوچ چوپانان به همراه گوسفندها بوده است و آن ها در آن جا کومه هايی برای خود می ساخته اند. اين کومه ها کم کم زياد شدند و به صورت ده کوچکی درآمدند و اين ده به تدريج و با ازدياد سکنه به شهر

مبدل شد، از اين رو آن را کومه ناميدند، تا پس از ظهور اسلام و استيلای اعراب بر ايران که اين کلمه به قم تبديل گشت.

گروهی می گويند که چون ابليس در اين مکان به زانو درآمده و سر تسليم فرود آورد رسول اکرم (ص) در شب معراج به او فرمود: قم يا ملعون، يعنی برخيز ای ملعون، و بدين دليل آن را قم نام داده اند.

در ابتدا نام آن کميدان يا کمندان بوده است، چهار حرف آن را بينداختند و بر دو حرف اختصار کردند و گفتند «کم» و بعد آن را معرب کردند، قم خواندند.

قم در اصل «کم» بوده، سراسر اين دشت را به همين نام می خواندند و چون اشعرين عرب بودند و شيوه آن ها تحريف و تصرف در صورت الفاظ بيگانه بود، کاف را به قاف تبديل کردند و قم گفتند.

در اين منطقه چمشه ای وجود داشته پر آب که مردم دهکده «کب» با آن کشت و زرع می کردند و فاضلاب آن در رودخانه جاری می شد و بيشترين آبی که از مجرای اين رودخانه به اين سرزمين می رسيد از چشمه کب بود، از اين رو رودخانه را «کب رود» خواندند و همين نام است که پس از تعريب به صورت «قمرود» در آمده و چون قمرود نام

رودخانه شد، پس شهری که کنار آن موجوديت يافت، قم نام گرفت.

روايت است که اهل قم در زمان ظهور امام زمان (عج) قيام می کنند و آن حضرت را از دل و جان و زبان مدد و نصرت می رسانند، لذا به آن قم گفته می شود.

چون اعراب اشعری به قم آمدند، در اين منطقه هفت ده به نامهای: ممجان، قزدان، مالون، جمر، سکن، جلنبادان و کميدان ساختند و زمانی که اين هفت ده وسعت يافت و به يکديگر نزديک شد، به آن ها جمعا کميدان گفتند و پس ازمدتی به اختصار «کم» و سپس معرب شده، قم گفتند.

يکی از نام های ديگر قم، عنوان «هفت قلعه» است و برخی آن را هفت محله شناخته اند اما به عقيده دکتر باستانی پاريزی اين نام به لقب خاتون هفت قلعه بر می گردد. بعد از آن که حضرت معصومه (س) وفات يافت، ايشان را در باغ بابلان دفن کرده اند که جزء مالون بوده و مالون نام يکی از قلعه قم بوده است. با توجه به اين که آبادی ها به

صورت پل کجه (پل کيجک= دختر)، خورزن، قبادبزن و امثال آن ها در قم و اطراف هست، شک نبايد کرد که يکی از مراکز مهم آناهيتا پرستی در قم بوده که سخت محتاج آب و باران هم بوده اند و دفن حضرت معصومه (س) در اين مکان از جهت احترامی بوده که مردم به قبرستان مالون و هفت قلعه داشته اند.

هم چنين قم از شهرهايی است که لقب های متعدد به آن داده شده است و اين لقب ها مفهوم دينی و مذهبی دارد، مانند دار المومنين، دار العباده، دار الموحدين، خير المقدمين، دارالعلم، خاک فرج، مدينه المومنين، بلده المومنين و ... البته از اين القاب به شهرهای ديگر نيز اطلاق شده است.

2-2) قم پس از دوره اسلامی

يعقوب ليث صفاری در سال 247 هـ.ق سلسله صفاريان را تشکيل داد و بدين وسيله نخستين دولت مستقل ايرانی پس از تجزيه ايران از ممالک اسلامی پايه گذاری شد. حال، به صورتی گذرا به حوادث و وقايع اين مقطع زمانی که در روند رشد و توسعه شهر قم دخيل بوده است می پردازيم.

در قرون دوم و سوم هـ.ق به علت نافرمانی مردم قم از پرداخت خراج به حاکمان وقت (هارون الرشيد و برادران و پسرانش) جنگ های خونين بين مردم و سرداران خلفا روی داد که منجر به انهدام و سوزاندن سراها و باغ ها و قتل عام مردم از سوی آن ها شد. در سال 292 هـ.ق سيل عظيمی موجب ويرانی قسمتی از قم گرديد و بدون شک اين

گونه حوادث طبيعی و غير طبيعی در روند شهر نشينی در هر منطقه ای موثر می باشد، چرا که لازمه گسترش هر مکان در همه زمان ها فعاليت های اقتصادی است و اين گونه فعاليت ها در مکان هايی نضج می گيرد که آرامش داشته باشد. در چنين زمان هايی به علت عدم امنيت جانی و مالی، روند رشد و توسعه شهر قم رو به افول می

نهاده، تا آن جا که بعضی مواقع به جز تعداد معدودی ساکن، خالی از سکنه می شده است. پس از اين سيل ويرانگر، در قرن چهارم هـ.ق قم رو به آبادی رفته و چنان گسترش يافته که 20 تا 30 هزار محدث و راوی در اين شهر وجود داشته است و از حيث جمعيت، آن قدر رشد داشته که تنها 52 آسياب در آن مشغول به فعاليت بوده است. در قرن

پنجم و ششم اين روند ادامه می يابد تا جايی که دو طرف شهر حدود 5 کيلومتر از يکديگر فاصله داشته، و در دو مکان نماز جمعه برقرار بوده است که اين خود دليلی بر وسعت شهر در اين زمان می باشد.

شهر قم مانند بسياری از شهرهای کشور در سال های 616، 651 و 782 هـ.ق به ترتيب مورد تاخت و تاز چنگيز، هلاکو و تيمور قرار گرفت و به ويرانه ای بزرگ مبدل شد. قم در قرن نهم مختصر آبادی پيدا کرد و در شمار شهرهای متوسط کشور درآمد، اما آثار ويرانی های به جای مانده از قرون هفتم و هشتم هـ.ق هم چنان تا اين قرن بر جای بوده

است. در اين زمان پس از يک آرامش نسبی که بعد از حمله مغول ايجاد شد، با رويی به دور شهر احداث کردند و شهر اندک اندک رو به ترقی گذاشت تا آن جا که در اواخر اين قرن آن چنان رشد و توسعه پيدا کرد که در آن 20 هزار خانه وجود داشت.

در زمان صفويه (1148 906 هـ.ق) چون اين خاندان نسبت به قم توجه مخصوصی داشتند، اين شهر رو به آبادی گذاشت و دارای ساختمان های نسبتا زيبايی گرديد و جمعيت آن به پنجاه هزار نفر بالغ شد. در سال 1044 هـ.ق و در زمان شاه صفی، به علت جاری شدن سيل نصف شهر ويران گرديد. بعدها در اواخر دوران حکومت صفويه، دوباره قم

رو به پيشرفت و توسعه نهاد و تا اواخر سلطنت آنان به منتهای ترقی و آبادی خود رسيد.

در زمان فتنه افغان ها (1442 1135 هـ.ق) قم دوباره رو به خرابی نهاد. به خصوص در مدتی که جمعی از سپاهيان افغانی اين شهر را مقر خود قرار داده بودند، فساد زيادی در آن شايع شد.

پس از روی کار آمدن قاجاريه و در زمان فتحعلی شاه مجددا آبادی و توسعه قم شروع گرديد، زيرا وی در ايام جوانی نذر کرده بود که اگر به سلطنت برسد، اولا از قم ماليات نگيرد، ثانيا آن را آباد کند، که پس از رسيدن به حکومت تنها به شرط دوم عمل کرد و با آن که به بخل و خست شهرت داشت در کمال سخاوت در تعمير و تزيين شهر قم يک

بيمارستان (مدرسه دار الشفاء) و يک آموزشگاه روحانی و يک مهمان سرا در شهر قم ايجاد کرد و برای خودش مقبره ای در جوار مرقد حضرت فاطمه معصومه (س) ساخت.

تا اواخر دوره قاجاريه شهر قم از ده محله بزرگ به نام های: محله آستانه، محله عشقعلی، محله الونديه، محله چهار مردان، محله سيدان، محله سنگ بند، محله موسويان، محله مسجد جامع، محله باغ پنبه و محله اسحاقيه تشکيل می شد. اين محلات اکنون نيز عينا با همين نام ها در بافت قديم شهر وجود دارد البته هر يک از اين محله ها

خود به چند محله فرعی تر تقسيم می گردند. چنان چه محله سيدان در نزديکی بارو، دروازه قلعه ناميده می شود و در انتها به «پنجه علی» مشهور است. محله ها و کوچه ها و کوچه هايی که در بافت قديم به وضوح رويت می شوند، همگی پيرامون محله «لب چال» که هسته کهن شهر قديم می باشد قرار گرفته اند.

در زمان محمد شاه، دوباره رو به خرابی نهاد و به صورت مخروبه ای عاری از عمارت های مهم که تنها 25000 سکنه داشته در تاريخ معرفی شده است. در سال 1299 شمسی جمعيت شهر به 35000 نفر افزايش يافت.

3-2) شهر نشينی در دوران معاصر

پس از سپری کردن اين روند پر فراز و نشيب، که زمانی شهر پر جمعيت و آباد و در زمان هايی نيز با کاهش جمعيت و ويرانی رو به رو می شد و به دنبال آن رشد و گسترش شهر نيز به طور مستقيم تحت تاثير قرار می گرفت و به وسعت آن افزوده می شد و يا کاهش پيدا می کرد، نظام شهر نشينی در ايران از دهه 1300 شمسی با روی کار آمدن

رضا خان و ايجاد تحول در نظام اقتصادی و اجتماعی، زمينه های رشد شهرنشينی با آغاز گسترش روابط اقتصادی واجتماعی سرمايه داری در ايران، در دو دوره شهر نشينی بطئی (1340-1300) و شهرنشينی سريع (1375-1340)، که البته تا به امروز ادامه دارد وارد مرحله جديدی شده است.

در حقيقت آغاز شهر نشينی به سبک نوين در ايران را بايد چيزی در حدود سال 1300 هـ.ش به حساب آورد. ايجاد کارخانه های جديد، خطوط راه آهن، پيدايش صنعت و به شهرنشينی رونق داد و چهره آن را دگرگون کرد. در اين مدت رشد طبيعی جمعيت روند صعودی يافت و نرخ رشد جمعيت شهری از نرخ رشد جمعيت روستايی پيشی گرفت.

بنابراين همان طور که در بالا اشاره شد روند شهرنشينی در ايران از سال 1300 تا سال 1357 را می توان به دو دوره شهر نشينی بطئی و شهرنشينی سريع تقسيم کرد:

دوره اول از سال 1300 شروع و به اجرای قانون اصلاحات اراضی در سال 1340 ختم می شود، در اين دوره نرخ رشد ساليانه شهرنشينی در ايران به طور متوسط 65/2 درصد بوده است.

در دوره دوم شهرنشينی، که از سال 1340 تا 1357 را در بر می گيرد، نرخ رشد ساليانه به طور متوسط 42/4 درصد بوده است.

تا سال 1335 که اولين سرشماری عمومی نفوس و مسکن در ايران انجام شد، آمارهای کامل و نسبتا دقيقی در مورد جمعيت شهری کشور موجود نبود. اما پس از آن مطابق آمارهای موجود، در طول يک دوره 30 ساله از 1355 تا 1365 تعداد شهرهای کشور از 199 به 496 شهر و تا سال 1370 به 612 شهر افزايش يافت، و تنها در فاصله سال های

65-1345 بيش از 17 ميليون نفر بر جمعيت شهری کشور افزوده شده، در حالی که، جمعيت روستای در اين دوره حدود 6/6 ميليون نفر افزايش يافته است. حاصل جا به جايی های شديد جمعيت، از نقاط روستايی به سوی مراکز شهری، در سال های گذشته، افزايش ميزان شهر نشينی از 38% کل جمعيت کشور به حدود 9/54% در سال 1365

بوده است در صورتی که با مقايسه سال های 1335 تا 1370 اين ميزان از 4/31% به 57% افزايش را نشان می دهد اين افزايش شديد ميزان شهرنشينی در سال های اخير، مشکلاتی چون کمبود مسکن، حاشيه نشينی، آلودگی محيط زيست، پيدايش مشاغل کاذب و ... را در جوامع شهری کشور به همراه داشته است.

علاوه بر آن توزيع اين جمعيت شهر نشينی نيز، نامناسب بوده و بر مشکلات افزوده است. به گونه ای که از مشخصه های اصلی نظام شهرنشينی کشور تمرکز بيش از حد جمعيت، در چند شهر بزرگ و ميليونی است. درسال 1365 مشخص شد که هشت شهر: تهران، مشهد، اصفهان، تبريز، شيراز، اهواز، قم و کرمانشاه که بيش از 500 هزار

نفر جمعيت داشته اند، 8/44 درصد از کل جمعيت شهری را در خود جای داده اند و 2/55 درصد بقيه در 488 شهر ديگر ساکن بوده اند.عدم سرمايه گذاری های لازم زيربنايی در ساير شهرها، به ويژه شهرهای کوچک و متوسط و هم چنين روستاهای کشور موجب تشديد مهاجرت های داخلی شده و به تمرکز شديدتر جمعيت در معدودی از

شهرهای کشور به ويژه شهر تهران، منجر شده است.

به هر حال حرکت به سمت شهری و توسعه شهر نشينی دو مساله را به همراه داشته است: اول افزايش تعداد شهرها و گسترش سريع برخی از آن ها. مساله دوم در کشور ما حادتر و تبعات ناشی از آن نيز همانند کمبود مسکن، بيکاری ، آلودگی هوا، آلودگی صوتی و ... دامنه وسيع تری دارد. اين قبيل مشکلات، کارگزاران امور شهر و

سياست گزاران را وا می دارد، تا با الگوها و برنامه هايی از جمله: سياست تقويت شهرهای کوچک و متوسط و ايجاد شهرهای جديد در نقاط مختلف کشور، سعی در کنترل رشد جمعيت و توزيع جغرافيايی يا هدايت آن نمايد.

شهر قم از جمله شهرهای بزرگ و مهاجر پذير کشور می باشد که در مقطع زمانی پس از سال 1300 با افزايش جمعيت و توسعه شهر به طرز چشمگيری مواجه بوده است. در سال 1299 يعنی يک سال قبل از شروع شهر نشينی نوين در ايران 35000 نفر جمعيت داشته است. در سال 1305 و در آغاز اين جريان جمعيت قم 60000 نفر، در سال

1316، 55000 نفر، در سال 1321، 52637 نفر و در سال 1326، 81540 نفر بوده است.

در بررسی جمعيت از سال 1335 تا 1375 به اين نتيجه می رسيم با اين که درصد جمعيت شهری نسبت به جمعيت روستايی از سال 1365 بيشتر بوده و نشان دهنده آن است که اکثر جمعيت کشور (9/54 درصد) شهر نشين بوده اند اما شهر قم از همان اولين دوره سرشماری در سال 1335 9/59 درصد جمعيت شهرنشين، تفاوت عمده ای را با

آمار کشور نشان می دهد. جمعيت شهرستان قم طی دوره های بعد دارای رشد چشمگير جمعيت شهر نشين می باشد، تا آن جا که در سال (1345) 7/74 درصد، در سال (1355) 2/84 درصد، در سال (1365) 88 درصد، در سال (1370) 90 درصد و بالاخره در سال 1375 بالغ بر 91 درصد جمعيت شهرستان ساکن در شهرها (شهر قم ) بوده اند و

از اين حيث شهرستان قم در کشور دارای بالاترين درصد جمعيت شهرنشين می باشد.

رشد جمعيت هر شهر پيامدهای گوناگونی دارد، که ازبديهی ترين آن ها، گسترش شهر و نياز به تغيير و تحول در بافت شهر به ويژه بافت قديمی است. با توجه به اين ضرورت، تغيير و تحولات در بافت شهر قم از سال 1307 در دوران پهلوی اول آغاز شده، که از آن زمان تاکنون تغيير و تحولات عمده ای يافته و شهر چندين برابر وسعت يافته است.

تغيير و تحولات در بافت شهر قم و توسعه کالبدی آن ازسال 1307 آغاز گرديده است. در اين زمان اولين تغييرات با احداث خيابان های طالقانی (آذر)، 19 دی (باجک) و هسته مرکزی شهر از طرف بازار به سوی حرم مطهر حضرت معصومه (س) کشيده شده است. در سال 1316 با شروع احداث راه آهن و خيابان ايستگاه اين روند ادامه يافت. از سال

1344 راه های ارتباطی بين شهری، به ويژه محور تهران به اراک و سلفچگان و قم به کاشان گسترش يافت و توسعه شهر با احداث خيابان های جديد در سمت غرب و جنوب ادامه يافته است. از سال 1345 به بعد گسترش شهر بيشتر در سمت شمال و جنوب شهر متمرکز بوده و به ويژه پس از انقلاب اسلامی و افزايش مهاجرت به شهر قم

سيمای شهری آن به شدت دگرگون شده و شهر از جهات مختلف توسعه يافت. اين توسعه در جهت جنوب شهر بيشتر توسط اقشار پر درآمد جامعه و در بقيه جهت توسط اقشار متوسط و کم درآمد شهر صورت گرفته است. اکثر اين مهاجرت ها از مناطق ترک زبان کشور بوده و هم چنان ادامه دارد.

از طرف ديگر توسعه شهرک ها در اطراف قم به خصوص در سمت جنوب شهر، نشان دهنده گسترش شهر قم در سال های اخير است. شهرک های مهم قم: سالاريه، شهرک امام خمينی، يزدانشهر، شهرک امام حسن(ع)، شهرک قائم و شهرک پرديسان می باشند.

بنابراين اگر شهر قم هم چنان به روند شهرنشينی و افزايش جمعيت خود ادامه دهد، در آينده اين نه چندان دور به شهرهای ميليونی کشور می پيوندند و مشکلاتش افزايش می يابد.

4-2) قم و نظام سلسله مراتب شهری

کشور ما در چند دهه اخير به علت مهاجرت های روستايی و در جهت افزايش تعداد شهرها و تبديل برخی از آن ها به شهرهای بزرگ دچار تغييرات و تحولاتی شده که نتيجه آن ناهماهنگی در پراکندگی مراکز شهری، تمرکز شديد جمعيت در برخی از شهرها، ناموزونی در نظام و شبکه شهری و بالاخره عدم تعادل سلسله مراتبی شهری بوده

است. لذا به جهت جلوگيری از مشکلات فراوان اقتصادی، اجتماعی، بهداشتی و اکولوژيکی شهرهای بزرگ، بررسی کمی و کيفی اين شهرها و لزوم بازنگری در برنامه ريزی آن ها، از اهميت زيادی برخوردار است. بديهی است در پيدايش اين عدم تعادل و ناهماهنگی، در عين حال که نقش عوامل زيست محيطی و تباين شرايط طبيعی را به عنوان

بستر جغرافيايی نمی توان فراموش کرد، اثر مسايل سياسی، اقتصادی و اجتماعی را نيز نبايد از نظر دور داشت.

سلسله مراتب شهری نوعی رده بندی و پشت سر هم آوردن منظم مراکز شهری است که بر حسب اهميت و براساس عوامل کمی و کيفی صورت گرفته و بر مبنای تعداد جمعيت و مرتبه منظم شده اند.

در نظام سلسله مرتبه ای شهرهای يک کشور، غالبا يک مکان شهری به لحاظ ويژگی های خاص خود در بالاترين مرتبه سلسله مراتب شهری قرار می گيرد، اين شهر که در واقع بزرگ ترين شهر يک کشور و اغلب پايتخت و مهم ترين نماينده فرهنگ ملی آن محسوب می شود «نخست شهر» ناميده می شود.

ژرژ کينگ زيپف بر اين مبنا فرمولی ارايه داد که با کمک آن می توان اندازه و مرتبه شهرها را مورد بررسی قرار داد. به طور مثال، جمعيت دومين شهر با تقسيم اولين شهر بر دو و پنجمين شهر با تقسيم جمعيت اولين شهر بر پنج و به طور حاصل می شود و اصولا بايد يک نظم سلسله مراتبی بين اين شهرها برقرار باشد.

در رتبه بندی 40 شهر اصلی کشور که توسط فريبرز رييس دانا بين سال های 35 تا 70 صورت گرفته، رشد جمعيت شهر قم و به دنبال آن مقايسه رتبه های کشور نشان می دهد که قم از جمله شهرهايی بوده که در تمام دوره ها جمعيت آن افزايش قابل توجهی داشته و از حيث رتبه در سال 1335 دهمين شهر کشور بوده، ولی در سال 1370

به هفتمين شهر پر جمعيت کشور ارتقا يافته است بعلاوه در سرشماری سال 1345 رتبه نهم و سال های 55 و 65 رتبه هشتم را دارا بوده است.
1-1 – اندازه واقعی – تئوريکی شهر قم
ميزان جمعيت در ارتباط با تئوری زيپف
رتبه شهر قم
جمعيت واقعی شهر قم
جمعيت تهران (نخست شهر)
سال
151200 10 96499 1512000 1335
302222 9 134292 2720000 1345
566250 8 247219 4530000 1355
755250 8 543139 6042000 1365
865458 7 681253 6058207 1370