غلام رضا سازکار-عید مبعث



امشب شب غار حرا از روز روشن تر شده
امشب فضای مکّه پر از جلوه ی داور شده
امشب امین وحی حق نازل به پیغمبر شده
امشب محمّد (ص) کرده بر تن خلعت پیغمبری
یا گوش شو تا بشنوی یا چشم شو تا بنگری
ای مکّه احمد آمده آغوش خود را باز کن
ای کعبه بر دور سر آن جان جان پرواز کن
ای بت ثنای مصطفی با نام حق آغاز کن
ای آفرینش یک صدا آهنگ وحدت ساز کن
ای جامعه بیداغر شو قرآن صلایت می زند
فریاد زن پاسخ بگو احمد صدایت می زند
یا رحمةً للعالمین جبریل می خواند تو را
ای منجی کلّ بشر بیرون بیا از این سرا
تو شهریار عالمی تا چند در غار حرا
ای یوسف مصر وجود از چاه تنهایی درا
این خلق خواب آلوده را بیدار کن بیدار کن
اقراء بخوان اقراء بخوان تکرار کن تکرار کن
تو سروران را سروری تو رهبران را رهبری
تو از تمام انبیا هم بهتری هم برتری
تو کشتی توحید را هم ناخدا هم لنگری
تو اوّلین روشنگری تو آخرین پیغمبری
پیغمبران یک کاروان، تو کاروان سالارشان
پا بست تو، با دست تو وا شده گره از کارشان
ای آشنای عالمی ای عالمی بیگانه ات
ای سینه ی صافی دلان لبریز از پیمانه ات
ای کلّ عقل و عقل کل ای عاقلان فرزانه ات
ای شمع جمع عالمی ای مهر و مه پروانه ات
سنگ تو باید سینه ی نا اهل را بشکند
تا حمزه ات پیشانی بوجهل ها را بشکند
ما بر تو از صبح ازل حکم خطیری داده ایم
ما بر تو تا شام ابد خیر کثیری داده ایم
ما خلق را مانند تو مهر منیری داده ایم
ما بر تو مانند علی شمشیر و شیری داده ایم
ای وهم گُم در جاه تو پیوسته تابان ماه تو
پیغمبر محبوب ما دست علی همراه تو