کاظم بهمنی-حضرت زینب سلام الله علیها-مدح و مرثیه

از تماس تازیانه هر تنی آزرده بود
صحنه را عباس اگر می دید بی شك مرده بود
تا غروبِ روز عاشورا خدا خود شاهد است
عمه ی سادات را كوچك كسی نشمرده بود
از همان ساعت كه سقا رفت سمت علقمه
حالِ زینب مثل زن های برادر مُرده بود
خواست در آغوش ِ خود گیرد حسینش را نشد
بس كه تیر و نیزه بر جسم حسینش خورده بود
فكر می كردند نفرین كرده در حالی كه او
دست هایش را برای شكر بالا برده بود