ازشنبه درون خود تلنبار شدیم/تا آخر پنج شنبه تکرار شدیم
خیر سرمان منتظر دیداریم/ جمعه شد و لنگ ظهر بیدار شدیم . . .
---------- Post Merged at 12:04 PM ---------- Previous Post was at 12:04 PM ----------
ازشنبه درون خود تلنبار شدیم/تا آخر پنج شنبه تکرار شدیم
خیر سرمان منتظر دیداریم/ جمعه شد و لنگ ظهر بیدار شدیم . . .
---------- Post Merged at 12:04 PM ---------- Previous Post was at 12:04 PM ----------
از هجر تو طبیعت ما گریه می کند.
چشم تمام آینه ها گریه می کند.
چشم انتظار آمدنت شیرخواره ای است.
گهواره ای به کرب و بلا گریه می کند.
پای سه ساله ای که پر تاول آمده است.
دارد به اشک و دعا گریه می کند.
در علقمه به خاطر تو مشک پاره ای
دارد کنار دست جدا گریه می کند
گودال سرخ روز عطش نعره می کشد
از روضه های خون خدا گریه می کند.
---------- Post Merged at 09:57 PM ---------- Previous Post was at 09:55 PM ----------
بخوان دعاي فرج را دعا اثر دارد
دعا, کبوتر عشق است بال و پر دارد
بخوان دعاي فرج را و عافيت بطلب
که روز گار بسي فتنه زير سر دارد
بخوان دعاي فرج را و نا اميد مباش
بهشت پاک اجابت, هزار در دارد
بخوان دعاي فرج را که صبح نزديک است
خداي را شب يلداي غم , سحر دارد
بخوان دعاي فرج را به شوق روز وصال!
مسافر دل ما نيت سفر دارد
بخوان دعاي فرج را ز پشت پرده ي اشک
که يار گوشه ي چشمي به چشم تر دارد!
بخوان دعاي فرج را که يوسف زهرا
ز پشت پرده ي غيب به ما نظر دارد
بخوان دعاي فرج را که دست مهر خدا
حجاب غيبت از آن روي ماه بردارد
---------- Post Merged at 09:55 AM ---------- Previous Post was at 09:54 AM ----------
---------- Post Merged at 09:55 AM ---------- Previous Post was at 09:54 AM ----------
چه انتظار عجیبی!
تو بین منتظران هم، عزیز من چه غریبی!
عجیب ترکه چه آسان، نبودنت شده عادت!
چه بی خیال نشستیم،نه کوششی نه وفایی
فقط نشسته وگفتیم :خدا کند که بیائی
سلام وارث تنهاي بي نشاني ها
خداي بيت
غزلهاي آسماني ها
نيامدي و كهنسالهايمان مردند
در آستانه مرگند نوجواني ها
چقدر تهمت ناجور بارمان كردند
چقدر طعنه كه:
"ديوانه ها، رواني ها....
كسي براي نجات شما نمي آيد
كسي نمي رسد از پشت ندبه خواني
ها"
هنوز پنجره ها باز مي
شوند و هنوز
تهي ست كوچه از آواز شادماني ها
---------- Post Merged at 09:19 PM ---------- Previous Post was at 09:17 PM ----------
---------- Post Merged at 09:20 PM ---------- Previous Post was at 09:17 PM ----------
---------- Post Merged at 09:20 PM ---------- Previous Post was at 09:17 PM ----------
---------- Post Merged at 09:23 PM ---------- Previous Post was at 09:17 PM ----------
---------- Post Merged at 09:24 PM ---------- Previous Post was at 09:17 PM ----------
---------- Post Merged at 09:27 PM ---------- Previous Post was at 09:17 PM ----------
ساعتهارا بگو بخوابند، بیهوده زیستن نیازی به شمارش ندارد...
دلبرا هر طرفی در طلبت رو کردم
هر چه گل بود به عشق رخ تو بو کردم
آفتابا به سر عاشق دل خسته بتاب
تا نگویند که بیهوده هیاهو کردم
خداوندا، مارا به کسانی که قسمتمان نیست، عادت مده...
پیشنهاد ویژه ی من: دانلود آهنگ بی کلام kiss the rain
آقا اجازه! این دو سه خط را خودت بخوان!
قبل از هجوم سرزنش و حرف دیگران
آقا اجازه! پشت به من کرده قلبتان
دیگر نمی دهد به دلم روی خوش نشان!
قصدم گلایه نیست، اجازه! نه به خدا!
اصلا به این نوشته بگویید «داستان»
من خسته ام از آتش و از خاک، از زمین
از احتمال فاجعه، از آخرالزمان!
آقا اجازه! سنگ شدم، مانده در کویر
باران بیار و باز بباران از آسمان
اهل بهشت یا که جهنم؟ خودت بگو!
آقا اجازه! ما که نه در این و نه در آن!
«یک پای در جهنم و یک پای در بهشت»
یا زیر دستهای نجیب تو در امان!
آقا اجازه!............................
.......................................!
باشد! صبور می شوم اما تو لااقل
دستی برای من بده از دورها تکان...
آقا اجازه! خستهام از این همه فریب
از های و هوی مردم این شهر نانجیب
آقا اجازه! پنجرهها سنگ گشتهاند
دیوارهای سنگی از کوچه بی نصیب
آقا اجازه! باز به من طعنه میزنند
عاشق ندیدههای پر از نفرت رقیب
«شیرین»ی وجود مرا «تلخ» میکنند
«فرهاد»های کینه پرست پر از فریب
آقا اجازه! «گندم» و «حوا» بهانه بود
«آدم» نمیشویم! بیا: ماجرای «سیب»!
باشد! سکوت میکنم اما خودت ببین ... !
آقا اجازه! منتظرند اینهمه غریب ....
اللهم عجل لولیک الفرج
جمعه ای آمد و رفت و خبری نیست ز تو
حیف و صد حیف که حتی اثری نیست ز تو
لحظه ها می گذرد ثانیه ها می آید
با خبر تا به کنون رهگذری نیست ز تو
یوسف گمشده ام منزل و کویت به کجاست
همه جا گشتم و آگه نفری نیست ز تو
روزها در پی هم بی رخ تو می آیند
لایق فیض تماشا نظری نیست ز تو
مهر رخشنده روی تو نتابیده هنوز
بخت ما خفته و روشن بصری نیست ز تو
بی تو این گردش دوران به بطالت گذرد
عمر بیهوده ما را ثمری نیست ز تو
نیستی تا که مرا زین قفس آزاد کنی
روح در بند مرا بال و پری نیست ز تو
علاقه مندي ها (Bookmarks)