اشكي قمي
تقي كاشي نوشته است: «ميراشكي، برادر ميرحضوري است(5) و آنچه در تعريف برادرش گفته شد از حيث صلاح و تقوي، مشاراليه برعكس آن واقع بود، و سواي خودپسندي در هيچ چيز ديگر ميان ايشان مناسبت نبود، نه در طبع و نه در اطوار و نه در خوي و نه در اشعار؛ امّا در شيوه لاف و بابايي و در ميدان شطّاحي و خودنمايي سبقت از برادر برده، علم تفوّق بر مي افراشت، و قلم نسخ بر اشعار متقدّمين و متأخرين كشيده، هيچ كس را پسند نداشت، و اكثر نام استادان را به تصغير و تحقير بر زبان مي راند، و بعد از شعر خود سواي شعر مولانا كاتبي (م 838 يا 839 ه) و خواجه آصفي (م 923 ه) و ديگر مضمون گويان طبعش به خيالات خاص مايل بود و در آن اسلوب سعي تمام مي نمود و دايم در خيال پيدا كردن مضمون غريب بود، اگرچه از ديگري باشد. و في الواقع در آن وادي سليقه اش خوب مي رفت و شعرا او را مسلّم مي داشتند، و در زمان حيات وي اكثر شاعران و خوش فهمان بر آن بودند كه شعر او از شعر ميرحضوري بهتر است؛ چنان كه ميرحضوري را به او مي خواندند و الحق شهرتش نيز بيشتر بود؛ ليكن بعد از فوت خلاف آن ظاهر شد و سبب معلوم است؛ امّا با وجود بابايي و بي حيايي مردي مقبول و شيرين حركات بود و به واسطه حقارت جثّه و طُرفگيها در محل شعر خواندن اصحاب را بسط و خوشحالي روي مي نمود، و لهذا اگر درشتي نسبت به شاعران واقران خود مي كرد، مي گذرانيدند و از سخنان وي نمي رنجيدند.
امّا سبب رفتن وي از عراق به جانب هند به واسطه تحصيل ساماني بود كه نتيجه اش برآمدن آرزوهاي جواني و هوي و هوس نفساني است؛ ليكن برادرش مي گفت كه به واسطه آن رفت كه با غزالي مشهدي مناظره و مباحثه كند. علي ايّ حال چون به دهلي رسيد (آگره صواب است هنوز تفرقه اش در سلك جمعيّت انتظام نيافته بود كه دست قضا به مقراض اجل قطع سر رشته حياتش كرده در مخزن خانه عدمش مدفون نمود، و كان ذلك في شهور سنه نهصد و هفتاد و دو (972 ه ).
اشعار وي مي گويند از دوازده هزار بيت زياده است، ليكن فقير به جدّ بسيار اين چند بيت پيدا كرده درين خلاصه ثبت نمود.»(6) (شصت و شش بيت)
از اشكي قمي يك ديوان غزل شامل نه هزار بيت در ذيل فهرست ريو (4: 195 ش 306) معرفي شده و بدين بيت آغاز مي گردد
:

عالم زگريه زير و زبر مي كنيم ماويران جهان زديده تر مي كنيم ما
5) درباره حضوري قمي بنگريد به «مكتب وقوع»، احمد گلچين معاني، ص 97 - 83.
6) خلاصةالاشعار، خطي.