منیسم به چه معناست و خواستگاه آن کجاست؟ این اندیشه ها از چه تاریخی و چگونه وارد ایران شدند و برخورد جامعة ایرانی با آن چگونه بوده است؟ ایا امروزه دورة پرداختن به مباحث فمنیستی بسر آمده است؟این سؤالات زمینة گفتگوی ما با خانم «فریبا علاسوند» عضو هیئت علمی پژوهشی دفتر مطالعات و تحقیقات زنان و مؤلف کتاب های «زنان و حقوق برابر»، «نقد و بررسی کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان»، «زنان در سیرة پیامبر(ص)»، «زنان در موازنة حق و تکلیف» و «مهارت های زندگی با رویکردی دینی» است.با وی که بیست و سه سال در حوزة فقه، اصول، فلسفه و کلام و مطالعات زنان تدریس کرده است در بارة فمنیسم و نظریات مختلفی که در بارة این نهضت غربی وجود دارد به گفتگو نشستیم.?با تشکر از فرصتی که در اختیار «پیام زن» قرار داید، لطفاً بگویید واژه فمنیسم به چه معناست؟

فمنیسم، در لغت به معنای زنانه گری، زن وری و زنانگی است؛ این تعابیر در واقع شرح الاسم این کلمه هستند، اما بررسی تاریخچة این لغت و اصطلاحات آن، نشان می دهد که نمی توان آن را در حد یک واژه تعریف کرد و به صورت یکنواخت به همه کسانی که خود را فمنیست می دانند، اطلاق کرد.واژة فمنیستی، قبلاً کاربرد پزشکی داشته و عموماً برای اشاره به نوعی اختلال جنسی که در آن مردان صفات زنانه را بروز می دادند، بکار می رفته است. اما بعدها، طبق گزارش «جرج ریترز» در کتاب «نظریه های جامعه شناسی در دوران معاصر» این واژه برای اشاره به جریانی بکار رفت که در نیمة اول قرن نوزدهم، سیر تحولی خاصی یافت و به صورت جنبش در آمد. از نظر ایشان، فمنیسم، به مطالعات جنس و جنسیت مربوط است.«ریک ویلفور» نویسندة کتاب «درآمدی بر ایدئولوژی های سیاسی»، تعریفی را از خانم «لازالیند ذلمار» ارائه می دهد. از نظر ایشان فمنیسم مکتبی است که اعتقاد دارد زنان بر پایة جنسیت شان مورد ستم قرار گرفته اند. او این تعریف را به عنوان تعریف پایه پذیرفته است. به نظر می رسد که می توان آن را به عنوان تعریف حداقلی پذیرفت؛ تمام نحله های فمنیستی این اعتقاد بنیادی را دارند، اما با توجه به اینکه هریک وضعیت زنان را چگونه تحلیل می کنند، چه علتی برای تبیین این امر ارائه می دهند، و چه راه حلی برای برون رفت از این مشکل دارند، گرایش های مختلف فمنیستی پدید می اید.?همة نحله های فمنیستی معتقدند زن به خاطر زن بودنش، مورد ستم قرار گرفته است، نظر اسلام در این زمینه چیست؟

این مسئله به دیدگاه باز نمی گردد، بلکه واقعیتی خارجی است و قابل انکار نمی باشد. به دلایل مختلف زنان، طبقه ضعیف انگاشته شده تری بوده، و مورد ستم قرار گرفته اند. گاه تقسیماتی شکل می گیرد که براساس آن موجود، نژاد یا طبقه ای، پست انگاشته می شود و این امر درجه ای از ستم را ایجاد می کند. چنین ذهنیتی در مورد زنان در طول تاریخ وجود داشته است، و از همه جای دنیا گزارش می شود، البته شاید نه به آن وسعتی که فمنیست ها مطرح می کنند.با توجه به متون اسلامی که در اختیار داریم، پیامبر اسلام(ص) برای حمایت از زنان بسیار تلاش کردند، سفارش های ایشان در حق طبقات ضعیف و از جمله زنان، نشان می دهد که در آن روزگار نیز چنین واقعیاتی وجود داشت. برای مثال، وقتی قرآن مجید می فرماید: «اذا المؤدة سئلت»[1]، «زمانی که از دختران زنده به گور شده سؤال شود»، نشان می دهد که ستم آنان براساس جنسیت بود، و دختران را نگاه نمی داشتند.اسلام مبانی اعتقادی روشنی دارد. یکی از مبانی آن، خلقت براساس حکمت است. یعنی خداوند هیچ موجودی را بی هدف نیافریده است. از دیدگاه اسلام، موجودات انسانی شرافت و فضیلت خاصی دارند و فارغ از بحث جنسیت مورد حرمت و تکریم قرار گرفته اند. در سنت یونانی، هرچیز بهتر برای مردان و هر چیز بدتر برای زنان در نظر گرفته می شد، در نگرش اسلامی چنین چیزی وجود ندارد. و مهتری و کهتری مطرح نیست» هر دو جنس ارزشمند تلقی شده اند؛ در مجموع اسلام نگاه پست انگاری به زن ندارد.?با این حساب ایا می توانیم اسلام را هم که داعیه دفاع از حقوق زنان را دارد، مکتبی فمنیستی بدانیم؟

برخی این سخن را مطرح کرده اند، ولی تعبیر غلطی است. فمنیسم به چارچوب مشخصی اشاره دارد و نباید واژه ها را مصادره کنیم. برای مثال در همه گرایش های فمنیسم مسئله برابری حقوقی زن و مرد مطرح است، چه آنهایی که معتقدند زن و مرد حداکثر برابری های طبیعی را دارند و چه آنهایی که زن و مرد را موجودات متفاوتی می دانند. بنابراین نمی توانیم اسلام را مکتبی فمنیستی تلقی کنیم.نباید فکر کنیم دفاع از زن، یک اندیشة فمنیستی است و بنا به تعبیر مقام معظم رهبری ما باید از غرب طلب کار باشیم. حداکثر 200 سال است که در غرب جنبشی برای دفاع از زنان شکل گرفته است، اما اسلام خیلی پیش از آن دفاع از زن را مطرح کرد.شبیه این اشتباه در اوایل انقلاب اتفاق افتاد؛ برخی از باصطلاح روشنفکران می گفتند حضرت علی(ع) بزرگ ترین سوسیالیست است، چون ایشان از حقوق کارگران و زحمتکشان بسیار دفاع می کردند. یا می گفتند حسین بن علی(ع) یک سوسیالیست است، چون خودشان به فکر رهایی و عدالت بودند و امام حسین(ع) هم برای عدالت خود را به کشتن داد. این تحلیل ها غلط است. هر چند اسلام مدافع حقوق زنان می باشد، اما می توان گفت در هیچ مؤلفه ای با فمنیسم جمع نمی شود.? اندیشه های فمنیستی از چه تاریخی وارد ایران شد؟

به طور کلی از زمانی که ارتباطات ایران با اروپا شکل گرفت، آرام آرام سایه ای از جنبش زنان در ایران آغاز شد. این نهضت در دوران رضاخان به جریان کشف حجاب منتهی گردید و سپس در زمان محمدرضا، و توسط اشرف خواهر شاه، مؤسسات زنانه تشکیل شد. از کسانی که در این زمینه بسیار تلاش کردند، همسر و خواهر شاه ملعون بودند. در زمان آن حکومت فاسد، آن جنبه ای از جنبش زنان وارد ایران شد که خود فمنیست ها از آن به عنوان انقلاب جنسی تعبیر می کنند یعنی از میان تمام مباحث فمنیستی، بحث آزادی زن، و از همة مباحث آزادی، بحث آزادی جنسی مطرح شد، نه آزادی تفکر و نه آزادی بیان.از اواخر دورة قارجار، حکومت تلاش کرد تا مدارس جدیدی برای ارتقاء خودآگاهی دختران تأسیس کنند. ضوابطی که این مدارس داشتند، برای مثال: ممنوعیت استفاده از پوشیه و حجاب، و یا پوشیدن دامن کوتاه و لباس آستین کوتاه بود که با فرهنگ دینی بسیار فاصله داشت؛ بدین ترتیب آرام آرام زمینة فکری جنبش زنان در ایران آغاز شد. تقریباً می توان گفت رده های میانی و پآیین تر جامعه، بدون هیچ تفکری به این جریان دامن می زدند و از آن روی جنبش زنان که در غرب در حال شکل گیری بود، خبر نداشتند.این مسائل، با پیش آمدن مسائل انقلاب و جنگ، فروکش کرد تا اینکه در دهة هفتاد نشریاتی دست به قلم شدند و زن را به عنوان یک مسئله مطرح کردند، رویکرد مباحث آنان نیز، اصلاحات حقوقی برابری خواه بود. هرچند این نشریات اسلامی به نظر می رسیدند، اما در واقع وارونة نگرش غربی بودند. دهة هفتاد، زمانی است که جریانی علیه احکام اسلام شکل می گیرد؛ تحولات سیاسی از سال 76 به بعد نیز به این مسئله دامن زد، و مسائل زنان بسیار وسیع تر از اندازة خودش مطرح شد؛ زیرا مباحث زنان سنگر خوبی بود برای کسانی که می خواستند مخالفت خود را با نظام سیاسی نشان بدهند. یعنی هدف مباحثات فمنیستی ایجاد جنبش زنان نبود، بلکه با انگیزه های سیاسی مطرح می شود. بخش دیگری از اهداف آنان، نقد احکام اسلامی بود!! که بیشتر توسط ملی­گرایان و روشنفکران غرب زده مطرح می شد.یکی دیگر از عوامل گسترش فمنیسم در ایران، پیدایش نهضت ترجمه بود. یعنی مراکزی، بسیاری از متون فمنیستی را که تا آن زمان در ایران ترجمه نشده بود، ترجمه و چاپ کردند. اقدام آنان یک جانبه و یکسویه بود و هیچ کتابی در نقد فمنیسم منتشر نشد و حتی آخرین کتاب ها و منشوراتی را که در غرب وجود داشت ترجمه نکردند. انعکاس ترجمه های آنان این بود که نگرش منحصر به فرد در غرب، نگرش فمنیستی است.دهة هفتاد تا نیمة دهة هشتاد را می توانیم یکی از دوره هایی بدانیم که در آن تفکرات فمنیستی بسیار بالا گرفت. «فیکستر» معتقد است وقتی می خواهید جنبشی را شناسایی کنید، ببینید در چه زمانی به صورت گسترده در بارة آن موضوع جلسات تشکیل شده، تألیفات و مجلات در بارة آن منتشر می شوند. هنگامی که کنشی اجتماعی برای طرح موضوع و بیان اهداف آن صورت می گیرد، جنبش اجتماعی پدید آمده است.در خصوص مسائل زنان در ایران، چنین اتفاقی در دهة هفتاد و نیمة دهة هشتاد افتاد و همه جا در مورد این موضوع صحبت می شد، البته با نگرش های غربی؛ در این میان جریان اصول گرا و مدافع تفکرات اسلامی نیز بسیار جدی فعالیت کردند و شاید بیشترین کتاب ها و مقالات در تبیین نگرش اسلامی به زن به عنوان نگرشی میانه نگاشته شده در واقع این دوران اوج تلاش های رویکرد اسلامی در خصوص مسائل زنان می باشد. این مسئله به هر حال نشان می دهد که جریان مدافع انقلاب و تفکرات اسلامی نیز مراقب فضا بودند.به هر حال کارهای متنی که در این خصوص صورت می گیرد، ماندگارتر است. نگرش فمنیستی که رویکردی غربی دارد، در این دوران کارهای متنی زیادی انجام داد، به نوعی که اکثر دانشگاه ها که رشتة مطالعات زنان داشتند، از این متون اشراب شدند.? چگونه می توانیم تفکر فمنیستی را مورد نقد و بررسی قرار دهیم؟

در مواجهه با تفکر فمنیستی باید دو نقد اصلی به موازات هم صورت گیرد. یکی نقد اندیشه های فمنیستی است تا معلوم شود تفکر فمنیسم، یک رؤیا نیست که در آن همه مسائل و مشکلات زنان حل شده باشد. این نقد باید در سه محور مهم مورد بررسی قرار گیرد. اول اینکه مبانی فکری فمنیسم چیست؟ این مبانی مولد تحولات بزرگی است که در دو سه دهة اخیر، با پیدایش دورة جدید و جریان های مختلف فلسفی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی پدید آمده است. پیدایش جریان حس گرا و تجربه گرا در فلسفه، و فلسفه های سابژکتیو و ابژکتیو، هر کدام به نوبة خود در پیدایش این تفکر نقش داشته اند. تحول نگرش حقوقی، در بارة انسان، که انسان را به موجود مطالبه گر و محق تبدیل کرد و تفکرات اومانیستی و انسان محور شکل گرفت. جدا شدن دین از دنیای مردم و جریان سکولاریسم، به عنوان پیش زمینه هایی اساسی در موضوع زنان تأثیر گذاشت. وقتی می خواهیم مبانی فمنیسم را مورد نقد قرار دهیم، در واقع باید این مبانی را مورد نقد قرار دهیم. بر همین اساس نمی توان از فمنیسم اسلامی سخن بگوییم، زیرا جریان فمنیسم در دامن مدرنیته و سکولاریسم شکل گرفته است؛ البته این سخن بدان معنا نیست که تمام کسانی که در غرب کوشش های فمنیستی کردند، ملحد بودند. برای مثال «فرانسیس ویلارد» با انجیل قیام کرد و فمینست مسیحی است، اگر چه جریان فمیسنیم در دهه های بعد خواست نام او را حذف کند و نشان ندهد که این زن چقدر در جریان اجتماعی آن دوران نقش داشت. هرچند «ویلارد» نگرش های زنانه هم داشت، ولی زنانه عمل نکرد و از رهبران مهم جنبش ضد الکل و ضد نژادپرستی بود. در واقع باید گفت هر چند در جریان فمنیسم، نگرش های مذهبی هم وجود دارد، اما مذهب، حرف اول را نمی زند، و به عنوان فاکتور مطرح نیست.پس از نقد مبانی فمنیستی، باید محتوا و ارکان آن را مورد نقد و بررسی قرار دهیم و در نقد خود باید به گرایش های مختلف فمنیستی توجه داشته، و تمام فمنیست ها را به صورت یک کاسه، نقد نکنیم. برای مثال فمنیسم لیبرال، اصلاح گرا و رادیکال را به یک شکل نمی توان نقد کرد و باید هر گرایش را به صورت اختصاصی مورد نقد قرار داد. نقد فمنیسم در این زوایا اصلاً کار سختی نیست. البته ممکن است در خصوص مسائل مشترک آنها، بتوانیم نقدی کلی نیز ارائه دهیم، اما استراتژی های مختلف آنها، برای مثال، استراتژی خواهری زنان جهان و یا استراتژی جنگ و گریز میان دو جنس به تفکیک قابل نقد می باشد.نقد سوم، متوجه پیامدهای فمنیسم است. به این صورت که ببینیم در طول دویست سالی که جنبش زنان مطرح شده، وضع زن غربی چه تغییری داشته است. زن غربی در طول این سال ها چه امتیازاتی به دست آورد و چه امتیازاتی از دست داد؟ اگر از تنگنای ترجمه ها خارج شویم، کتاب هایی را پیدا می کنیم که در آن خود غربی ها با توجه به پیامدهای فمنیسم، این جریان را مورد نقد قرار داده اند. و واقعاً فمنیسم تنها صدای زن غربی نیست. فمنیسم نقدهای درونی بسیاری دارد که خود غربی ها اکنون متوجه پارادوکس های آن شده اند.?جریان اسلامی چه تلاش هایی برای دفاع از حقوق زنان داشته است؟

علی رغم اینکه حدود سی سال از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته است، به نظر می رسد برای یک جمعیت هفتاد میلیونی، زمان زیادی نیست تا ندای اسلام را به گوش جهانیان برساند. البته نباید کم کاری ها را توجیه کرد. هرچند کشور درگیر جنگ بود اما با این همه در طول این سال ها باید تفکر اسلامی در بارة زن را بهتر تبیین می کردیم؛ پیش از آن تفکری سنتی در مورد زنان مطرح بود که اسلام الزاماً آن را تایید نمی کرد. یکی از شواهد بزرگ این مسئله، تفکر حضرت امام(ره)، بود. زنان با انقلاب امام(ره)، به چنان خودباوری و شکوفایی رسیدند که تا دو سال پیش از آن در سطح ملی، فکر نمی کردند که زن بتواند صرف نظر از ویژگی های انسانی مشترک با مردان، متکی بر زنانگی اش، این چنین تأثیرگذار باشد.?منظور شما از اتکا بر زنانگی چیست؟

البته این سؤال به موضوع اصلی بحث ما مربوط نمی شود؛ منظور از زنانگی این است که چون عنصر هیجانات و احساسات پاک، در زنان شکوفاتر است، سرعت انفعال و پذیرش زنان نسبت به فرامین امام(ره) بسیار بیشتر از مردان بود. برای مثال عقل محاسبه گر در زنان کمتر از مردهاست و به همین دلیل اسلام مسئولیت هایی را از دوش زنان برداشته است؛ نبودن عقل محاسبه گر، برای تحقق انقلاب ها بسیار مفید است. ممکن است عقل محاسبه گر و مصلحت اندیش یک مرد بگوید تو الآن به خاطر همسر و فرزندانت و ایندة آنها نباید خود را به خطر بیندازی و او را دچار محافظه کاری کند. اما زنان به دلیل شدت هیجانات و احساسات شان، این محاسبه ها را نمی کنند، و لذا همین عنصر زنانگی، می تواند بهترین، عالی ترین و زیباترین تأثیر را در زندگی اجتماعی داشته باشد. به علاوه، شئون انسانی آنها نیز ارتقا یافته است.هرچند مدافعان جریان اسلامی تا حدودی وظایف خود را انجام داده اند، اما نباید کم کاری ها را توجیه کرد؛ مدافعان جریان اسلامی وظیفه دارند تفکر اسلامی را در سه بخش تبیین نمایند:1- بحث هایی که به شخصیت شناسی زنان مربوط می شود و در مورد مباحث ارزشی است؛ اینکه زن موجود برتر است یا مرد، و ملاک بهتری و کهتری از نظر اسلام چیست؟2- مباحث اخلاقی و اینکه دیدگاه اخلاقی اسلام، در خصوص مسائل زنان چیست؟3- تبیین مسائل حقوقی؛ یعنی تبیین این مسئله که نظام حقوقی اسلام، چه حقوقی برای زنان قائل شده است؟به هر حال ما در تبیین مسائل زنان، به هر دو نقد احتیاج داریم. هم نقد فعالیت های جریان مدافع اسلام و هم نقد تفکر فمنیستی. در هر دو بخش هم خلاءهایی وجود دارد.البته در نقد اندیشه های فمنیستی، آرام آرام متون ما به شفافیت می رسد و کتاب ها و مقالات مسیر خود را پیدا می کند. آنچه اکنون در دست چاپ است، چیزهای خوبی است، هرچند در همین بخش نیز نیاز به تبیین، توجیه، نقد و اطلاع رسانی گسترده داریم. متأسفانه گاهی برخی دوستان می گویند هرچه از فمنیسم گفتیم، بس است؛ این اشتباه است. تفکر فمنیستی در غرب، در سایه تلاش های گسترده منتشر شد، و در کشورهای اسلامی نیز در سایة همان تلاش ها منتشر می شود. وقتی غربی ها براساس تفکیک جنس و جنسیت، درصدد محو جنسیت بودند و مطالعات جنسی شان را آغاز کردند، در دو گلوگاهی که فرهنگ از آنها خارج شده، و توزیع می شود، یعنی بر نهادهای آموزشی تربیتی و رسانه ها، متمرکز شدند. در نهایت از دههای شصت و هفتاد به بعد، فمنیسم آکادمیک شد و در دانشگاه ها مطالعات فمنیستی صورت گرفت و آنچه در دانشگاه ها مطالعه می شود، عملاً می بایست در نظام تربیتی و آموزشی اجرا شود. غربی ها بدین ترتیب جریانی جهانی درست کردند و معاهدات مختلف و اسناد بین المللی که تصویب می شود، در واقع برای گسترش تفکر فمنیستی است.وقتی در داخل کشور، از تفکر فمنیستی سخن می گوییم، نباید ذهن ها به سمت مباحثی دم دستی و یا سیاسی صرف، منحرف شود و گمان کنیم که چون دولت تغییر کرده است، دیگر نیازی به پرداختن به مباحث فمنیستی وجود ندارد. فمنیسم به عنوان یک بحث خزنده تأثیر خودش را گذاشته است و فعالیت خودش را ادامه می دهد، و باید برای مردم اطلاع رسانی کافی و کامل داشته باشیم.برای مثال از سال 2006 دوکمپین مطرح شد؛ یکی کمپین مشخصاً علیه حکم سنگسار، یکی هم کمپین یک میلیون امضاء علیه 9 حکم از احکام اسلامی؛ به هر حال اینها فعالیت های جریان فمنیسم است. دستورالعمل یونسکو در سال 2006 این بود که در اینترنت باب هایی مفتوح شود و مردم را متقاعد سازند که قوانین کشورها حتی اگر مذهبی باشد، تبعیض آمیز است. باید مطمئن باشیم که آنها دستورالعمل های خود را بومی خواهند کرد. یعنی اگر ببینند در ایران کاربران اینترنتی کم هستند، و در طول یکسال، امضاها به 200 تا هم نمی رسد، درمی یابند که باید به صورت چهره به چهره اقدام کنند و درب خانه ها را بزنند. بنابراین ما باید اطلاع رسانی گسترده ای در سطوح مختلف جامعه داشته باشیم و تفکر فمنیستی را تبیین کرده و مورد نقد قرار دهیم.در تبیین مباحث اسلامی، حتماً باید تفکر میانه را به تودة مردم القا کنیم؛ یعنی مردم بدانند که زن به عنوان یک انسان ارزشمند و مسئول، و مرد به عنوان یک انسان ارزشمند و مسئول، چه مختصاتی دارند؛ زن خوب در برابر مرد خوب، و مرد خوب در برابر زن خوب، چه ویژگی هایی باید داشته باشد. این مضامین باید از طریق رسانه های تبلیغی به مردم منتقل شود.رسانه های تبلیغی، گاه منابع انسانی هستند که در سخنرانی ها و تبلیغ های خود به صورت چهره به چهره فعالیت می کنند، و گاه رسانه های دیداری و شنیداری هستند، و گاهی هم رسانه های مکتوب. یکی دیگر از حوزه های مهم کاری ما در تبیین تفکر اسلامی در بارة زنان، دانشگاه ها هستند که همیشه در جریان های اجتماعی تأثیر می گذارند. دانشگاه های ما دچار یک وضعیت شونده و رونده هستند. برای مثال وقتی در سال 87 برنامه ریزی خوبی برای دانشگاه ها داشته باشیم، باید توجه کنیم که سال بعد دانشجویان جدیدی وارد می شوند. لذا این جریان باید باز تولید شود. ما با وضعیت مطلوب، فاصلة نجومی داریم.?جریان اصول گرا و مدافع دیدگاه اسلامی، ایا هیچ گاه دچار افراط و تفریط نشده است؟ به این صورت که به جای دفاع از آموزه های دینی از دیدگاه سنتی که ممکن است غلط هم بوده باشد، دفاع کند؟

انکار نمی کنم؛ طبیعتاً چنین چیزی هست. جریان تولید فکر معمولاً جریان آزادی است، خصوصاً در کشوری مثل ایران که خط قرمزهای حداقلی دارد، مثل اعتقادات مذهبی و تمامیت ملی؛ صرف نظر از این دو خط قرمز، و اگر کسی نخواهد با این دو عنوان بجنگد، در تبیین نگرش خود آزاد است. آن مقدار که افکار فمنیستی غرب زده در این کشور مطرح شده است، افکار سنتی هم وجود دارد و احیاناً مطرح شده است. تحلیل بنده آن است که چون جریان تفکر سنتی از حضور جریان غرب گرا احساس خطر کرد، خواست تا نظریة اسلامی را در اندازه های حداکثری توضیح دهد. برای مثال وقتی می بینید که تمام نشریات خودی و غیرخودی به این مسئله دامن می زنند که زن خانه دار افسرده است؛ یا 85 درصد از زنان خانه دار افسرده هستند! و زنان شاغل از سلامتی و نشاط برخوردارند، جریان تفکر سنتی احساس خطر می کند، زیرا به بسیاری از زنان انگ افسردگی می خورد و اگر بخواهید به این سرعت زن را از خانه و ارزش های خانه داری جدا کنید، مردها و حتی برخی زن ها فکر می کنند حاشیة امنی که برای خودشان و فرزندانشان وجود داشت، از دست شان گرفته می شود. به نظر می رسد آنچه غالب بود، تریبون های نظریة سنتی نبود، اگر کسانی دیدگاههای تندی مطرح کردند، متأثر از چنین فضایی بودند.?ایا مدافعان دیدگاه اسلامی، برای تبیین دیدگاه خود از همة ظرفیت هایشان استفاده کرده اند؟ به نظر می رسد که فقها و نخبگان حوزوی تمام توانمندی هاشان به کار نگرفته اند، نظر شما چیست؟

نمی خواهم بگویم که طرح تفکر اسلامی در مورد زنان در حوزه های علمیه به صورت جامع صورت گرفته است و فقهای عظام همة تلاش خود را کرده اند، چون اسلام بسیار غنی است و واقعاً این کوشش ها بسیار کم است. اما از نیم قرن قبل، با ورود تفسیر المیزان به حوزة تفکر اسلامی و شیعی، در حوزه های علمیه تحولی در خصوص مسئلة زنان شکل گرفت که رسالت خود می داند رویکرد اسلامی مسئلة زن را در تمام ابعادش تبیین کند.من از همین جا به همة کسانی که می خواهند نظریه اسلامی در بارة زنان را تبیین کنند عرض می کنم یک دورة زن در قرآن و زن در اسلام علامه طباطبایی را مطالعه نمایند. این جریان را شاگردان ایشان مانند استاد مطهری و استاد جوادی آملی و دیگران ادامه دادند. با مطالعة این جریان در می یابیم که نکات مهم و قابل اعتنایی در آن طرح شده، اما از مرحله تولید به مرحله توزیع نرسیده است. حتی افرادی که در حوزه های علمیه از این نظریه با اطلاع باشند، بسیار کم هستند و به همین دلیل در سطح توده ها هم اطلاع رسانی کم بوده است.بنابراین کاری که صورت گرفته، آنقدر زیاد و مبتکرانه است که برای فهم و تبیین آن، زمان زیادی نیاز داریم.از طرف دیگر اسلام بسیار جامع تر از این تلاش هاست؛ یعنی برای تبیین یک زندگی خوب برای یک زن و مرد خوب، باید به سه بخش بپردازیم.1- باورها و اعتقادات؛ برای ساماندهی یک زندگی سعادتمندانه، شاید یک نفر دکترین اسلامی را هم نداند، اما انسان خدا ترس و آخرت گرایی است و معنی ستم را هم خوب می فهمد او به همسرش ستم نمی کند.2- اخلاق؛ اگر بهبود اخلاقی حاصل نشود و تربیت اسلامی صورت نگیرد، اگر فردی قاضی القضات هم باشد، ستم می کند. این بخش مبتنی بر کرامت انسان می باشد. چه زن، چه مرد، چه کودک و چه جوان، همه ارزش و حرمت دارند و گاه فاکتورهایی بدان اضافه می شود که آن ارزش و حرمت بالاتر می رود؛ مثل اینکه او همسر من است، عالم و آگاه است؛ بر این اساس دلایل بیشتری برای احترام متقابل پیدا می کنید.3- حقوق؛ حقوق به زندگی نظم می دهند. آگاهی حقوقی این توانایی را برای افراد ایجاد می کند که بتواند براساس ترس از مجازات ها، و یا آگاهی از حقوق طرف مقابل، حدود خود را رعایت کنند.در متون اسلامی ظرفیت های شگرفی وجود دارد که می توانند مبنای ایجاد یک نظریة صحیح اسلامی باشد، اما هنوز مورد توجه قرار نگرفته اند. برای مثال در تمام سال هایی که در حوزه علمیه درس خواندم، بعد از تمام این سال ها، وقتی مسئلة زن برایم دغدغه شد، به روایت جالبی برخوردم؛ وقتی پیامبر(ص) خالد بن ولید را برای گرفتن مالیات به قبیله بنی المصطلق فرستادند، خالد با آنها جنگ کرد. پیامبر(ص) از این جریان بسیار ناراحت شدند و حضرت امیر(ع) را برای جبران خسارت فرستادند. وقتی حضرت علی(ع) برگشتند، پیامبر(ص) از ایشان گزارش گرفتند که شما در آنجا چه کار کردید؟ یکی از کارهای ایشان این بود که بخشی از اموال را به زنان و کودکانی دادند که از آن حمله ترسیده بودند. در حالی که امروز تجاوز به عنف سازمان یافته، یک استراتژی جنگی است، می بینیم که اسلام ظرفیت های زیادی دارد تا بتوانیم با آن سند حقوقی و منشور اخلاقی تهیه کنیم