جنبش فمینیسم برای آزادی و دستیابی زن به حقوق اجتماعی، در همه کشورهای اروپائی از دهه پایانی سده های نوزدهم آٌغاز شد. نخستین بار«مری ولستون کرافت *» در سال 1972 با انتشار کتابی به نام «حقوق زنان*» از نابرابری حقوق زن و مرد در اروپا، سخت خرده گرفت و از دست اندرکاران خواست که به این کمبود و کاستی اجتماعی رسیدگی کنند.
با گسترش نیروی امپریالیسم، دستیابی و چشم داشت اروپائیان به کشورهای خاورمیانه اینگونه افکار آزادخواهی به کشورهای مسلمان راه یافت. فرمانروایان، روشنفکران، پیشوایان مذهبی و نویسندگان کوشیدند تا بتوانند این جنبش را به گونه ای با فرهنگ و باورهای مذهبی این کشورها آمیزش دهند. روشن است که چالش این پیش تازان برای رسیدن به خواسته هایشان، با در نظر گرفتن زمینه فرهنگی، آداب و سنن اجتماعی این کشورها چندان آسان نبود. نوشتارها و قانونهای نوین آنها رد و نقد می شد وخود مورد نکوهش مخالفان و دگر اندیشان قرار می گرفتند. نخستین نوشتار در مورد حقوق زنان مسلمان در کشور مصر به چاپ رسید، در این راستا جرجی زیدان می نویسد:
«... تا آنجا که ما می دانیم نخستین کسی که راجع به زنان مسلمان و حقوق آنها مقالاتی انتشار داد، مرحوم «شیخ احمد فارس الشد باق» است که در مجله «الجوانب» چاپ استانبول مطالب مفصلی منتشر ساخت. پس از وی نیز بعضیها مطالب مختصری نوشتند و سرانجام «قاسم بک امین» در اواخر قرن نوزدهم کتاب مشهور «تحریر المراة» را تألیف و منتشر نمود و حق مطلب را از هر جهت ،ادا کرد به قسمی که برای هیچکس جای سؤال و جواب باقی نماند»1
پس از چندی با رفت و آمد و نزدیکی به کشورهای اروپائی ، افکار آزادیخواهای زنان به کشورها و اجتماعات مسلمان کم و بیش راه پیدا کرد و پذیرفته شد. نویسندگان با انتشار مقالاتی درباره فمینیسم و آزادی زنان پرداختند. برای نمونه جمال الدین اسد آبادی، محمد عبده، رشید رصا قاسم بک امین، و خانم ملک حفنی نظیف را می توان از پیش تازان جنبش فمینیسم در مصر خواند. در برهه ای پایانی سده نوزدهم چهره ای دیگر به نام جمال الدین افغانی وارد میدان شد و نوشتارهای او در دگرگونی افکار اجتماعی در ترکیه، مصر و ایران بسیار مؤثر افتاد. سرانجام شیخ محمد عبده از شاگردان جمال الدین در مجله «المنار» به انتشار مقالاتی درباره نیاز آموزش و تربیت دختران در کشورهای مسلمان پرداخت. او نوشت:«هرگز اسلام با آموزش و پرورش و تربیت دختران مخالفتی نداشته و در این راستا، به آنها کمتر از پسران ارج ننهاده وزن و مرد همانند هم به فراگیری علم و دانش نیازمندند.»2
بر این پایه ، با روی کارآمدن سعید زوقلول در مصر، آتاترک در ترکیه و رضا شاه در ایران، دگرگونیهایی درزندگی اجتماعی به وجود آمد. در ایران رضا شاه، با پی گیری از الگوی آزادخواهانه آتا ترک، به زنان ایرانی آزادی نسبی داد. با گشایش دانشگاه تهران، زنها توانستند از آموزش عالی برخوردار شده و به کارهای اجتماعی بپردازند. با قوانین نوین، زنها توانستند از حقوق و مزایای بیشتری بهره مند شوند. با قانون نوین زناشوئی دختران جوانتر از پانزده سالگی حق ازدواج نداشتند. به خانه وخانواده حرمت بیشتری گذاشته شده زیرا مهره ای نخستین هر اجتماعی خانواده است.
رازی می نویسد:«...قوانین سودمند برای حفظ اساس خانواده وضع نموده اند و موضوع مهمی که در مد نظر گرفته شده است حفظ حقوق زنهاست. در ابتدا در سال 1310 قانونی راجع به ازدواج به تصویب رسید و دستور تأسیس دفاتر ازدواج و طلاق داده شد. مزاوجت با کسی که هنوز استعداد جسمانی برای ازدواج پیدا نکرده، ممنوع گردید و مرد مکلف است در موقع ازدواج به زن و عاقد اطلاع دهد که زن دیگری دارد یا خیر... مقررات نافعی در خصوص سوء رفتار شوهر و در مواردیکه اقامت در منزل شوهر برای زن موجب ضرر بدنی یا مالی باشد وضع گردید.
قانون مدتی مصوب 14-1313 دارای فصلهای معینی است راجع به خواستگاری، قابلیت سنی برای ازدواج، موانع نکاح، مهریه،...طلاق، عده و غیره...قانون مدنی ایران به حفظ حقوق زوجین ،وظایف آنها را نسبت به یکدیگر و اولاد معین کرده است.»3
پیش از این قوانین دختران در سن نه سالگی زناشوئی می کردند و پیوند زناشوئی آنها در دفتر رسمی دولتی نوشته و نگهداری نمی شد. مردهرگاه که اراده می کرد می توانست از همسر خود بدون اجازه او جدا شود و سرپرستی فرزندان را به عده گیرد. با قوانین نوین زناشوئی، زنها توانستند به حقوق نسبی اجتماعی خود در این بخش مهم از زندگی خود دست یابند.گرچه برای رسیدن به هدف هنوز راه درازی در پیش داست. او در زیر سایه و پوشش مرد بود و همچنان زمانهای گذشته در انتخاب همسر رأی پدر و برادر بسیار مهم بود.
انگیزه دیگر رضا شاه، تغییر لباس شهروندان بود که در مورد زنان در تاریخ 17 دی ماه 1314 همسر و دختران شاه در حالیکه مانتویی بلند بر تن وکلاهی به سر داشتند، شاه را در دانشسرای عالی برای سخنرانی همراهی کردند. این اولین بار بود که زن ایرانی بدون چادر از خانه خارج می شد و از آن پس استفاده از چادر وپوشش روی موی زنان جلوگیری شد. این دگرگونی در لباس زنان با واکنش سخت برخی از شهروندان روبرو گردید.
کم و بیش زنها در انتخاب لباس آزاد بودند. بی حجاب و با حجاب در خیابانها و اجتماع دیده می شدند. با انقلاب اسلامی در سال 1357 بار دیگر پوشش موی و چادر، برای زنان در هر مقام، دین و آئین امری رسمی و شایسته شد.
با اینمه صدا و نوای فمینسم در اروپا و کشورهای غربی، زنهای ایرانی هنوز نتوانستند به حقوق اجتماعی برابر با مرد برسند و جنبش فمینیسم در موقعیت اجتماعی زنان نقش چشم گیری نداشته. سخن آخر اینکه،با افزایش جمعیت، رشد اقتصادی و فرهنگی در کشور، خواه ناخواه، زنان بیشتر و بیشتر به کمک مردان خواهند رفت. برای این همیاری،نیاز روز افزون زنانی به آموزش و پرورش در هر رشته از دانش و علم، آنها را به بازار کار و به حقوق اجتماعی برابر با مرد خواهد کشاند.