سوءظن مرگبار
روزنامه ایران : هنگام ظهر، باریکهای از خون که از زیر در خانهای در خیابان آبشار تربت حیدریه به بیرون جریان مییافت، نشان از وقوع جنایت هولناکی در این خانه میداد.
یکی از رهگذرانی که از کنار در میگذشت با دیدن این خونابه، با فوریتهای پلیس 110 تماس گرفت و موضوع را به مأموران خبر داد.
مأموران پس از رسیدن به محل واقعه هر چه زنگ در خانه را زدند، کسی جوابی نداد و به ناچار پس از گشودن در، داخل حیاط این منزل با جسد خونین و نیمه عریان زن جوانی روبهرو شدند که پای پلههای ساختمان بر زمین افتاده بود.
مأموران روی پلههای منتهی به طبقه دوم ساختمان، متوجه آثار و قطرههای خون شدند که از روی پلهها تا موزائیکهای کف حیاط و کنار جسد زن بر زمین ریخته بود.
قطرههای خون نشان میداد که زن جوان را در یکی از اتاقهای طبقه دوم به قتل رسانده و سپس پیکر خونینش را به صحن حیاط انداختهاند. با حضور «سیاقی» قاضی ویژه در محل جنایت، جسد زن به سردخانه پزشکی قانونی انتقال یافت و تحقیقات برای روشن شدن ماجرا آغاز شد. در خانه کسی نبود و در جریان تحقیق از همسایهها روشن شد زنی که کشته شده با شوهر و یک فرزندشان در این خانه سکونت داشتند و در آن هنگام کودک خردسال این زوج در مهدکودک بسر میبرد و مرد خانواده هم ساعتی پیش از منزل بیرون رفته بود. ظن بازپرس و مأموران پلیس متوجه شوهر زن شد و این مرد 34 ساله به نام مجتبی، لحظهای که سراسیمه و نگران وارد خانه شد در جمع مأموران خود را گریهکنان بر سر جسد همسر جوانش رساند و ضجهزنان بر سر و روی خود کوبید، در حالی که راز این جنایت در پس چهره او پنهان بود ولی با چنین ظاهرسازیهایی میخواست خود را از قتل همسرش بیخبر نشان دهد. این مرد گفت: هنگام صبح پس از فرستادن پسر چهار سالهمان به مهد کودک و خوردن صبحانه از منزل بیرون رفتم و وقتی از قتل همسرم با خبر شدم، نمیدانید با چه پریشانحالی به خانه رسیدم. بازپرس و مأموران پلیس تربتحیدریه که با بررسی صحنه جنایت در طبقه دوم ساختمان پی به یک قتل درون خانوادگی برده بودند به این گفتههای مرد بسنده نکردند و به بازجویی از او ادامه دادند تا اینکه وی در ادامه تحقیقات به صراحت به قتل همسرش اعتراف کرد و ضمن بازسازی صحنه جنایت گفت: «من و زنم از چندی قبل به خاطر مسائل مختلف با هم اختلاف و مشاجره داشتیم و همیشه به او میگفتم درباره مخارج زندگی و رفت و آمدهایش بیشتر دقت کند. من در حقیقت نسبت به همسرم دچار شک و تردید و بدبینی شده بودم و هر وقت از خانه بیرون میرفت خیال میکردم روابط پنهانی دارد. امروز صبح (21 فروردین ماه) وقتی پسر کوچکمان به مهد کودک رفته بود، باز با او بر سر این مسائل درگیر شدم. من خیلی عصبانی بودم و کنترلی بر اعصابم نداشتم. در جریان مشاجره نمیدانم چه شد که چند مشت به سر مریم کوبیدم و چون شروع به سر و صدا و داد و فریاد کرده بود با چوب ضربه محکمی به سرش کوبیدم که خون بر سر و رویش پاشید. مریم با صورتی خونآلود به زمین افتاد و دیدم که به سختی نفس نفس میزند. من هم در اوج خشم و جنون بند بلند لباسش را برداشتم و با پیچیدن به دور گردنش آنقدر فشردم تا خفه شد و از دست و پا زدن بیحرکت ماند. پس از این حادثه به فکر افتادم جوری صحنهسازی کنم که مریم خودش در حادثهای از پلهها سقوط کرده و مرده است.
متوجه شدم در جریان درگیری با من، لباسهایش پاره شده، به همین علت لباسها را از تنش درآوردم و جنازهاش را به لب پلهها کشاندم و پیکر بیجانش را از بالای پلهها به حیاط پرت کردم و بعد از خانه بیرون رفتم تا اینکه خبر از ورود مأموران به خانهمان دادند.»
در جریان این تحقیق روشن شد که انگیزه اصلی قاتل در انجام این جنایت، سوءظن و بدبینی او نسبت به همسر 30 سالهاش بوده و خیال میکرده که مریم به او خیانت میکند در حالی که اینگونه نبوده و زن، قربانی سوءظن شوهرش شده است. سرهنگ محمد امین شاهرخی فرمانده پلیس تربت حیدریه گفت: «متهم به قتل با قرار بازداشت موقت روانه زندان شده و جسد زن نیز به پزشکی قانونی انتقال یافته است.»
علاقه مندي ها (Bookmarks)