[size=18pt]آمده جان عمو اشك فشان در بر تو

تا كنم رفع عطش از دم جان پرور تو

مادرم كرده كفن پوش مرا جان عمو

خرمن زلف مرا شانه زده خواهر تو

پدرم نامه نوشته است كه در كرببلا

جاي او شهد شهادت خورم از ساغر تو

اذن جنگم بده اي يوسف زهرا كه سرم

بر سر نيزه شود چون سر سوداگر تو

اكبرت رفت و از او فاطمه خواهد پرسيد

كه چه شد پور حسن همدم و همسنگر تو

شرح آن كوچه شنيدم كه به زهرا چه گذشت

اي فداي رخ نيلي شده ي مادر تو

پدرم چشم به راه است كه بيند تن من

پاره پاره چون تن و فرق علي اكبر تو
[/size]