در كنار خطوط سيم پيام
خارج از ده دو كاج روئيدند
***
ساليان دراز رهگذران
آن دو را چون دو دوست مي ديدند
***
روزي از روزهاي پاييزي
زير رگبار و تازيانه ي باد
***
يكي از كاج ها به خود لرزيد
خم شد و روي ديگري افتاد
***
گفت اي آشنا ببخش مرا
خوب در حال من تامل كن
***
ريشه هايم ز خاك بيرون است
چند روزي مرا تحمل كن
***
كاج همسايه گفت با تندي
مردم آزار از تو بيزارم
***
دور شو دست از سرم بردار
من كجا طاقت تو را دارم
***
بينوا را سپس تكاني داد
يار بي مهر و محبت او
***
سيمها پاره گشت و كاج افتاد
بر زمين نقش بست قامت او
***
مركز ارتباطات ديد آن روز
انتقال پيام ممكن نيست
***
گشت عازم گروه پي جويي
تا ببيند كه عيب كار از چيست ؟
***
سيم بانان پس از مرمت كار
راه تكرار بر خطر بستند
***
يعني آن كاج سنگدل را نيز
با تبر تكه تكه بشكستند .
***
عشق بورزيد و گرنه نابود خواهيد شد انتخاب ديگري در ميان نيست .
علاقه مندي ها (Bookmarks)