صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از 11 به 14 از 14

موضوع: زیباترین رمانی که خوندی؟

  1. #11
    مدیر مسابقات عکاسی
    فرشته آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2012
    محل سکونت
    قم
    سن
    29
    نوشته ها
    631
    نوشته های وبلاگ
    373
    میزان امتیاز
    19

    پیش فرض پاسخ : زیباترین رمانی که خوندی؟

    این رمان هم بنابه گفته خودم ودیگر دوستان که اشاره کردن فوق العاده اس


    آقای بزرگ علوی رو که همه میشناسن این هم جزیی از بهترین کتاب هاشه که آدم صد بار بخونه سیر نمیشه درموردعشق بین یه پیرمرد با یه دختر جوان هست که فوق العاد ه اس

    همچنین رمان غزال درمورد دختری به نام غزال که با برادر دوستش آشنا میشه و ازدواج میکنه اما از لحاظ دینی با هم تفاهم ندارن
    پیام این ماه:
    این جمله رو اگه برعکسش کنی بازم همون معنی رو میده:
    (امید آشنایان شادی ما)



  2. #12
    مدیر مسابقات عکاسی
    فرشته آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2012
    محل سکونت
    قم
    سن
    29
    نوشته ها
    631
    نوشته های وبلاگ
    373
    میزان امتیاز
    19

    پیش فرض پاسخ : زیباترین رمانی که خوندی؟

    آخرین رمانی که خوندم رمان بنبست نورولت بود
    مخاطب نوجوان بود

    درمورد پسری هم نام نویسنده کتاب یعنی جک گانتوس بود .که توی یه شهر زندگی میکرد که شهر فرسوده شده وهمه اهالی پیر شده بودند ویکی پس از دیگری میمردن
    پیام این ماه:
    این جمله رو اگه برعکسش کنی بازم همون معنی رو میده:
    (امید آشنایان شادی ما)



  3. #13
    كاربر درجه 2
    بانوی شرقی آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2012
    سن
    33
    نوشته ها
    959
    نوشته های وبلاگ
    361
    میزان امتیاز
    22

    پیش فرض پاسخ : زیباترین رمانی که خوندی؟

    الهه شرقی م مودب پور
    نوتریکا
    گندم
    بــــرای ِ هــر کـس کـه رفــتـنی سـت ،
    فــــقـط بــــایــــد ..
    کنــــار ایــستــاد ..
    و ..
    راه بـــــاز کـــــرد !
    بــه هـمـیـن ســـادگــــی !

  4. #14
    عضو جديد قمیا
    ❀◕ ‿ ◕Negar❀ آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    محل سکونت
    Ghom!
    سن
    30
    نوشته ها
    2
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض پاسخ : زیباترین رمانی که خوندی؟

    جایــم اینجــا نبــود !
    زهــرا عــرب پــور

    رمان خالـمه خیلیم دوسش دارم... اصن دوس داشتنیه شدیییییید!!!




    اینم خلاصش:

    داستان با رگه‌هاي عشقي در بستر جامعه‌اي روستايي آغاز مي‌شود. مهرو در دانشگاه تهران قبول مي‌شود عليرغم مخالفت خانواده‌اش با پا درمياني پسرخاله‌اش عماد كه نامزدش نيز مي‌باشد راهي دانشگاه مي‌شود.

    مهرو با ورود به دانشگاه به علت نبود خوابگاه دچار موقعيتي دشوار مي‌شود و نويسنده در ايجاد اين موقعيت‌ها تمايل زيادي به غافلگيري و شگفت‌زدگي خواننده دارد.
    داستان مجالي است براي تأمل در روزمرگي آدم‌هايي كه به تنهايي در شهري بزرگ زندگي مي‌كنند و امكان درك آن را براي آنها فراهم مي‌كند.
    مهرو با ورود به خانه عمه نامزدش درگير مشكلات آنها نيز مي‌شود و در اين بين عشقش به عماد را نيز فراموش مي‌كند. ميان برگ و باد، ابر و آسمان، ستاره و شب در حجم خاموش حياط حضور گنگ و مهبم من ناخوانا بود. اين را از چشم‌هاي كاوشگر درخت مي‌ديدم و صداي كوتاه و آهسته جيرجيرك خجالتي و عاشق را پس ديوار پي جفت. دوست داشتم. اين صحنه بماند. صحنه مكرر عشق‌بازي زير مهتاب لاي خلوتي شب و من فارغ از اندوه بسيارم گوشه‌اي از اين آرامش مطلق را بچسبم بي‌آنكه كسي از جنس مرد مرا از اين آرامش ابدي جدا كند . . . . .
    ویرایش توسط ❀◕ ‿ ◕Negar❀ : 08-04-2014 در ساعت 01:26 AM

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

موضوعات مشابه

  1. کمک زیباترین اسم ترکیبی با فاطمه
    توسط یارتا در انجمن گفتگوی اعضا قم
    پاسخ: 10
    آخرين نوشته: 03-12-2014, 10:36 AM

کاربرانی که این تاپیک را مشاهده کرده اند: 0

هیچ عضوی در لیست وجود ندارد.

علاقه مندي ها (Bookmarks)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •