شاید در وهله اول باورش سخت باشد اما باید گفت که این اتفاق افتاده، شیطان با وجود تمام دشمنی هایی که با انسان دارد زبان به نصیحت حضرت نوح گشوده و او را از سه موضع برحذر داشته است. شیطان و انجام عملی که برای آن قدر و منزلتی بزرگ برشمرده اند یعنی نصیحت کردن، شاید دور از ذهن باشد اما این اتفاق افتاده! امام جعفر صادق علیه السلام مى‏فرمود: «بر شما باد به نصیحت از براى خدا در خلق آن جناب؛ زیرا كه هرگز تو او را ملاقات نخواهى كرد به عملى كه از آن بهتر باشد».(تحفة الأولیاء(ترجمه أصول كافى)/ج‏3/523)

نصیحت زمانی سودمند خواهد بود که از جانب کسی باشد که بر انسان و شرایط و موقعیت او شناخت کافی داشته باشد، شیطان نیز انسان را به خوبی می شناسد و از کم و کاستی های او به خوبی خبر دارد، لاجرم نصایحش سودمند انسان خواهد بود.

سخن‏ شیطان به حضرت نوح كه مرا در سه جا یاد كن‏
جابر از امام باقر (علیه السلام) نقل مى‏كند كه فرمود: چون نوح براى نفرین به قومش خدا را خواند، شیطان نزد او آمد و گفت: اى نوح! تو را نزد من حقى است، مى‏خواهم عوض آن را بدهم. نوح گفت: به خدا سوگند كه براى من بسیار ناگوار است كه حقى بر تو داشته باشم، آن حق چیست؟ گفت: آرى، تو نزد خدا به قوم خود نفرین كردى و آنان را غرق ساختى و كسى نماند كه من گمراهش كنم، و من در راحتى هستم تا اینكه نسل دیگرى به وجود آید و آنها را گمراه سازم. نوح گفت: چگونه مى‏خواهى به من عوض بدهى؟ شیطان گفت: مرا در سه جا یاد كن كه در آن سه جا به بنده از هر وقتى نزدیك‏ترم: هنگامى كه غضب كردى مرا به یادآور و هنگامى كه میان دو نفر قضاوت مى‏كنى مرا به یادآور و هنگامى كه با زنى همنشین شدى و كسى با شما نبود، مرا به یاد آور. (الخصال/ترجمه جعفرى/ج‏1/167)

شیطان در سه جا به بنده نزدیکتر است
1)‌ هنگام غضب، رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله فرمود: غضب ایمان را فاسد كند چنان كه سركه عسل را. میسر گوید: خدمت امام باقر علیه السّلام از غضب سخن به میان آمد. حضرت فرمود: همانا مرد غضب میكند و تا داخل دوزخ نشود، هرگز راضى نگردد (تا مرتكب گناهى نشود خشمش تسكین نیابد) پس هر كس بر مردمى خشمگین شد، و ایستاده بود، باید فورى بنشیند، تا پلیدى شیطان از او دور شود، و هر كس بر خویشاوندش غضب كند باید نزدیك او رود و تنش را مس كند (مثلا دست به دست او ساید) زیرا خویشاوند هر گاه مس شود آرامش یابد.

علماء اخلاق براى چاره و علاج غضب دو راه علمى و عملى ذكر كرده‏اند. راه علمیش آنست كه بنده خدا تفكر كند در آیات و اخبارى كه در مذمت غضب و خشم و ستایش عفو و حلم و كظم غیظ وارد شده است و راه عملیش آنست كه: چون خشمگین شود، اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم بگوید و با آب سرد وضو بگیرد یا غسل كند و اگر ایستاده است بنشیند و اگر نشسته دراز كشد و اگر بر فامیل و خویشاوندش غضب كرده نزدیك او رود و دست ببدن او گذارد. (أصول الكافی / ترجمه مصطفوى/ج‏3/412)

2) قضاوت میان دو نفر، امام علی علیه السلام در باره كسى كه در میان مردم عهده دار منصب قضاوت‏ شود ولى شایسته آن نباشد می فرماید:مبغوض ترین مردم نزد خداوند دو كس‏اند: انسانى كه خداوند او را به حال خود واگذاشته، تا جایى كه از راه راست منحرف شده، به سخن آمیخته با بدعت و دعوت به گمراهى دل خوش نموده است.او فتنه‏اى است براى فتنه جویان، ره گم كرده‏اى است از راه روشن گذشتگان، گمراه كننده كسانى است كه به وقت زنده بودن او یا پس از مرگش از او پیروى كنند، هم بار گناهان‏دیگران را به دوش كشد، و هم گروگان خطاهاى خود باشد.و دیگر انسانى است كه انبوهى از نادانى را در خود جمع كرده، و در میان جاهلان امت جهت فریبشان مى‏شتابد در تاریكى‏هاى فتنه‏ها مى‏تازد، و نسبت به مصالحى كه در پیمان صلح است نابیناست. انسان نماها دانشمندش دانند در حالى كه بى‏دانش است. از آغاز وقتش را صرف انباشتن چیزهایى كرده كه اندكش از بسیارش بهتر است، همین كه از آب گندیده سراب شد، و امور بیهوده را روى هم انباشت، به ناحق بر كرسى قضاوت میان مردم مى‏نشیند، تا بیان مسایلى را كه بر دیگران مشتبه شده به عهده گیرد! چون با مسأله مبهمى روبرو شود آراء بى‏فایده و بى‏پایه‏اش را به میدان آورده، قاطعانه حكم مى‏كند. از این رو در برابر شبهات به مانند مگسى در تارهاى سست عنكبوت گرفتار است، این بى‏مایه نمى‏داند رأیش بر صواب است یا بر خطا؟ اگر حكمى به صواب راند مى‏ترسد بر خطا باشد، و چون به خطا حكم كند امیدوار است كه راه صواب رفته باشد. در امواج جهالتهایشان گم شده، با دیده كور در تاریكى‏هاى نادانى راه پوید، هیچ امر مشتبهى را قاطعانه بر اساس دانش حل نمى‏كند. (نهج البلاغه/ترجمه انصاریان/75)

3) هم نشینی با زنی تنها، محمد طیار گوید: «وارد مدینه شدم و به جستجوى یك اتاق اجاره‏اى پرداختم تا وارد خانه دو اتاقه‏اى شدم كه میان آنها درى وجود داشت و زنى در آن خانه زندگى مى‏كرد. آن زن گفت: این اتاق را اجاره مى‏دهم.گفتم: این دو اتاق به هم راه دارد و من هم جوان هستم.آن زن گفت: من آن در را میان خودمان قفل مى‏كنم. آن‏گاه وسایلم را به آنجا منتقل كردم و به آن زن گفتم: در را قفل كن.زن گفت: از آنجا روح به سراغ من مى‏آید. آن را رها كن.گفتم: نه، من و تو مرد و زن جوان هستیم، در را قفل كن.زن گفت: تو در اتاقت بنشین من نزد تو نمى‏آیم و نزدیكت نمى‏شوم.و از قفل كردن در خوددارى كرد؛ از این رو من نزد امام صادق علیه السلام رفتم و در این باره از وى سۆال كردم.امام علیه السلام فرمود: از آنجا جابه‏ جا شو؛ زیرا هرگاه مرد و زن در اتاقى خلوت كنند، سومین آنها شیطان است.» (منابع فقه شیعه(ترجمه جامع أحادیث الشیعة)/ج‏24/149)

سخن آخر از زبان لقمان حکیم به فرزندش که فرمودند: فرزندم نصیحت را بپذیر و به آن عمل كن كه نصیحت نزد عاقل از عسل ناب شیرین تر است.