صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از 21 به 24 از 24

موضوع: خاطرات مدرسه

  1. #21
    كاربر درجه 4
    حنا آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2012
    محل سکونت
    اراک
    نوشته ها
    355
    نوشته های وبلاگ
    156
    میزان امتیاز
    15

    پیش فرض پاسخ : خاطرات مدرسه

    ترم3 دانشگاه بودم
    امتحان میان ترم فیزیک 2 داشتیم
    همه بچه ها از امتحانش میترسیدن
    رفتیم سالن امتحانات امتحان شروع شد
    منو و دوستم تو یه ردیف نشسته بودیم
    برگه امتحانمون رو با هم عوض کردیم (هر چی من بلد بودم براش نوشتم و هر چی اون بلد بود برام نوشت)
    یکی از پسر های کلاس دید که ما چه کار کردیم
    اون روز همه بچه ها تقلب کرده بودن
    بعد امتحان استاد گفت برید سر کلا ستون تا بیام درس بدم
    ما که رفتیم سر کلاس چند تا از بچه های چاپلوس گفتند استاد دوباره اتحان بگیرید
    چند تا از بچه های بی فرهنگ کلاس تقلب کردن حق ما ضایع شده
    تا اینو گفتند همون پسره که تو سالن اتحانات شاهد تقلب ما بود بد جوری به منو دوستم خندید
    ما هم خیلی از خجالت سرخ شدیم
    کاش می شد...
    همچو آواز خوش یک دوره گرد ...
    زندگی را بار دیگر دوره کرد.

  2. #22
    عضو جديد قمیا
    helen آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    محل سکونت
    شیراز
    نوشته ها
    1
    میزان امتیاز
    0

    پیش فرض پاسخ : خاطرات مدرسه

    سوم دبیرستان بودم ی تیم از مدرسه رفتیم واسه مسابقه تئاتر ... نمایشنامه دختر ترسا رو میخاستیم اجرا کنیم و من نقش زاهد داشتم خلاصه وقتی رفتیم روسن هم من هم بچه ها تمام دیالوگا رو فراموش کردیم و مثل دیوونه ها فقط میچرخیدیم . حالا مربی ما عصبی ما هم از خنده روده بر شده خلاصه با کلی افتضاح و ابروریزی از رو سن میومدیم پایین که ی دفه دیدیم یکی از بچه ها ک نقش جنازه رو بازی میکرد هنوز هم رو سن دراز کشیده ...اصلا نفهمیده بود چه ابروریزی شده ....
    بعدشم تا اخر سال ادای همو در میاوردیم .... یادش بخیر چه روزایی بود

  3. #23
    مدیر انجمن مدارس قم
    Amir98 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2013
    محل سکونت
    قم
    سن
    26
    نوشته ها
    436
    نوشته های وبلاگ
    168
    میزان امتیاز
    15

    پیش فرض پاسخ : خاطرات مدرسه

    وااااااااای چ حالی بودش امروز!!!
    از طرف مدرسه برامون مراسم گرفتن واقعا عالی بودش!
    یعنی هرکی یه حال و هوایی داشت و به نظرم همه خالطانه عزاداری میکردن.
    هرکی یه جا بودش و یا داشت گریه میکرد و یا حالت غم گرفته بودش یا رفته بود یه گوشه نشسته بودش
    بعدشم دست بانیش درد نکنه غذا خورشت قیمه مهمان سفره امام حسین(ع) بودیم(ایشالله قسمت شما هم بکنه)
    بعدشم که از مجلس اومدیم بیرون سر یه سری قضایا رفتیم پای دفتر منم با پررویی جواب معاونمون رو دادم و تبرعه شدیم.
    معاونمون میگفت نظری تو این زبونی نداشتی چ میکردی؟؟؟
    دوست داشتن هر چیز تو را نسبت به عیب های آن کور و کر می کند.

  4. #24
    مدیر انجمن مدارس قم
    Amir98 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2013
    محل سکونت
    قم
    سن
    26
    نوشته ها
    436
    نوشته های وبلاگ
    168
    میزان امتیاز
    15

    پیش فرض پاسخ : خاطرات مدرسه

    هیچی بیشتر از این کیف نمیده که بقولی کلاس ها رو بپیچونی و سر کلاس نری

    ما دو هفته پیش به هوای ساخت موشک آبی انقد معلم هامون رو پیچوندیم که دیگه از هفته ی بعدش معاونمون گفت هیچکی حق بیرون رفتن از کلاس هارو نداره!!!
    دوست داشتن هر چیز تو را نسبت به عیب های آن کور و کر می کند.

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

موضوعات مشابه

  1. خاطرات تصویری دهه 60
    توسط آشنای غریب در انجمن عكس هاي كاربران قم
    پاسخ: 16
    آخرين نوشته: 08-29-2013, 07:15 PM
  2. مدرسه آیت الله بروجردی قم(مدرسه خان)
    توسط مجتبی در انجمن مكان هاي تاريخي قم
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 11-01-2012, 09:26 PM
  3. خاطرات کودکی
    توسط نسترن در انجمن دلنوشته
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 03-02-2012, 08:22 AM
  4. ردپای خاطرات
    توسط baroon در انجمن دفتر شعر
    پاسخ: 4
    آخرين نوشته: 02-05-2012, 10:05 AM
  5. خاطرات خدمت...
    توسط sms در انجمن گفتگوی اعضا قم
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 10-22-2011, 09:26 AM

کاربرانی که این تاپیک را مشاهده کرده اند: 0

هیچ عضوی در لیست وجود ندارد.

علاقه مندي ها (Bookmarks)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •