ترم3 دانشگاه بودم
امتحان میان ترم فیزیک 2 داشتیم
همه بچه ها از امتحانش میترسیدن
رفتیم سالن امتحانات امتحان شروع شد
منو و دوستم تو یه ردیف نشسته بودیم
برگه امتحانمون رو با هم عوض کردیم (هر چی من بلد بودم براش نوشتم و هر چی اون بلد بود برام نوشت)
یکی از پسر های کلاس دید که ما چه کار کردیم
اون روز همه بچه ها تقلب کرده بودن
بعد امتحان استاد گفت برید سر کلا ستون تا بیام درس بدم
ما که رفتیم سر کلاس چند تا از بچه های چاپلوس گفتند استاد دوباره اتحان بگیرید
چند تا از بچه های بی فرهنگ کلاس تقلب کردن حق ما ضایع شده
تا اینو گفتند همون پسره که تو سالن اتحانات شاهد تقلب ما بود بد جوری به منو دوستم خندید
ما هم خیلی از خجالت سرخ شدیم
علاقه مندي ها (Bookmarks)