سایت قمیا:در این پست مقالات مدیریت کیفیت در رشته مهندسی صنایع را قرار میدهیم

آشنايي با روابط مشتري

امروزه در جوامع صنعتي به علت وجود رقابت شديد ما بين شركتها كسب و نگهداري مشتري شرط بقا يك شركت است . ما به طور مثال در صنعت خودرو سازي جهان بيشتر شاهد اين قضيه هستيم كه خودرو سازان براي جلب مشتري و نگهداري از آن از هر گونه ترفندي رويگردان نيستند . براي توليد كنندگان اتومبيل كشورهاي غربي بسيار حائز اهميت خواهد بود . در صورت كسب يك مشتري جديد در حفظ و ارتباط با او در آينده نيز موفق باشند سؤالي كه حتما براي شما پيش مي آيد اين است كه اين ارتباط با مشتري چگونه به وجود مي آيد و چطور عمل مي كند ؟

لینک دانلود:http://www.tak11.fagig.com/files/uploads/crm.zip



-----
اصول مديريت كيفيت در مهندسی صنایع


هر سازماني به مشتريان خود وابسته است و بايد نيازهاي حال و آينده آنان را درك نمايد و نيازمندي هاي مشتريان خود را برآورده نمايد. علاوه بر اين سازمان ها بايد براي عبور از انتظارات مشتريان خود برنامه ريزي و تلاش نمايند.تمركز بر مشتري و درك نيازهاي حال و آينده او باعث پاسخگويي منعطف و سريع سازمان به فرصت هاي بازار و در نتيجه افزايش سود سهام و سهم بازار براي سازمان خواهد شد.رضايت مشتريان با افزايش اثربخشي بكارگيري منابع سازمان، افزايش يافته و بهبود وفاداري مشتري به سازمان باعث ماندگاري در تجارت مي گردد.


بكارگيري اصل تمركز بر مشتري عموما باعث مي گردد كه سازمان:

· براي درك نيازها و انتظارات مشتريان تحقيقات لازم را صورت دهد.

· از ارتباط اهداف سازماني با نيازها و انتظارات مشتريان اطمينان حاصل نمايد.

· ارتباطات درون سازماني را در راستاي نيازها و انتظارات مشتريان هدايت نمايد.

· رضايت مشتريان را اندازه گيري نموده و بر مبناي نتايج حاصل از آن اقدام نمايد.

· ارتباطات با مشتريان را به صورت سيستمي مديريت نمايد.

· از وجود توازن بين رضايتمندي مشتريان و ساير ذينفعان سازمان (نظير مالكين، كاركنان، سرمايه گذاران، انجمن ها و مجامع محلي) اطمينان حاصل نمايد.

اصل دوم: رهبري در مديريت (Leadership)

مدير سازمان كه از منش رهبري برخوردار است بايد مقاصد و جهت گيري يكنواختي را در سازمان ايجاد نمايد و محيط داخلي سازمان را به گونه اي ايجاد و نگهداري نمايند كه كاركنان بتوانند در دستيابي به اهداف سازماني كاملا مشاركت نمايند.


مديريت سازمان با منش رهبري باعث مي گردد كاركنان مقاصد و اهداف سازماني را درك نموده و براي دستيابي به آنها از انگيزه كافي برخوردار شوند. علاوه بر اين با بكاربستن منش رهبري فعاليت هاي سازمان ارزيابي شده و در مسيري يكسان، منظم گرديده و استقرار مي يابد و در نتيجه فقدان ارتباط بين سطوح مختلف سازمان به حداقل خود خواهد رسيد.

بكارگيري اصل رهبري در سازمان عموما باعث مي گردد كه:

· نيازهاي تمامي ذينفعان سازمان شامل مشتريان، مالكين،‌كاركنان،‌ تامين كنندگان، سرمايه گذاران، انجمن هاو مجامع محلي در نظر گرفته شود.

· اهداف چالش برانگيز با زمانبندي مشخص تنظيم گردد.

· ارزش هاي مشترك، مدل هاي اخلاقي و جوانمردي در تمامي سطوح سازمان ايجاد شده و تقويت گردد.

· اعتماد ايجاد گرديده و ترس از ميان برود.

· كاركنان با منابع مورد نياز،‌ برخوردار از آموزش و آزادي عمل با داشتن مسووليت و پاسخگويي فعاليت نمايند.

· كاركنان براي نقش و سهم خود اميدوار و دلگرم گرديده و آنرا تشخيص دهند.

اصل سوم: مشاركت كاركنان (Involvement of people)

كاركنان جوهره سازمان بوده و مشاركت آنها باعث خواهد گرديد تا توانايي هايشان مزيت سازمان محسوب گردد. ايجاد انگيزه،‌ تعهد و مشاركت كاركنان نسبت به سازمان، نوآوري و خلاقيت در پيشبرد اهداف سازمان را به ارمغان خواهد آورد.

ايجاد مسووليت پاسخگويي كاركنان در رابطه با عملكردشان و همچنين ايجاد اشتياق در مشاركت و همكاري ايشان زمينه ساز بهبود مستمر در سازمان خواهد بود.

بكارگيري اصل مشاركت كاركنان در سازمان عموما باعث مي گردد كه:

· كاركنان اهميت همكاري و نقش خود را در سازمان درك كنند.

· كاركنان محدوديت هاي عملكردشان را شناسايي كنند.

· كاركنان مالكيت مسايل را پذيرفته و مسووليت حل آنها را عهده دار شوند.

· كاركنان عملكرد خود را در راستاي مقاصد و اهداف شخصي ارزيابي نمايند.


· كاركنان فعالانه فرصت هاي افزايش صلاحيت،‌ دانش و تجربه خود را جستجو نمايند.

· كاركنان آزادانه دانش و تجربيات خود را به اشتراك گذارند.

· كاركنان آشكارا در خصوص مسايل و عواقب آن بحث كنند.

اصل چهارم: رويكرد فرايندي (Process approach)

نتايج مورد نظر در سازمان هنگامي كه فعاليت ها و منابع مرتبط به صورت فرايندي مديريت مي شوند،‌ با اثربخشي بيشتر حاصل مي گردند. رويكرد فرايندي باعث هزينه كمتر و چرخه زماني كوتاهتر در استفاده از منابع بوده و نتايج بهبود يافته،‌ سازگار و قابل پيش بيني را براي سازمان به ارمغان خواهد آورد. همچنين رويكرد فرايندي بر فرصت هاي بهبود متمركز خواهد گرديد و آنها را اولويت بندي مي نمايد.

بكارگيري اصل رويكرد فرايندي در سازمان عموما باعث مي گردد كه:

· فعاليت هاي ضروري به منظور دستيابي به نتايج مورد نظر به صورت سيستمي تعريف شوند.

· مسووليت و پاسخگويي براي مديريت فعاليت هاي كليدي به صورت شفاف ايجاد گردد.

· قابليت فعاليت هاي كليدي اندازه گيري و تجزيه و تحليل گردد.

· فصول مشترك فعاليت هاي كليدي در تعامل با بخش هاي سازمان شناسايي گردد.

· بر عواملي نظير منابع،‌ روش ها و مواد كه فعاليت هاي كليدي سازمان را بهبود خواهند بخشيد، تمركز گردد.

· ريسك ها، پيامدها و اثرات فعاليت هاي مشتريان،‌ تامين كنندگان و ساير ذينفعان ارزيابي گردد.

اصل پنجم: رويكرد سيستمي به مديريت (System approach tomanagement)

شناسايي،‌ درك و مديريت فرايند هاي مرتبط به هم بعنوان يك سيستم، كارآيي و اثربخشي سازمان را در دستيابي به اهداف خود بهبود مي بخشد.

مديريت سيستمي با يكپارچه و مرتب نمودن فرايندها بعنوان بهترين روش دستيابي به نتايج مورد نظر، سازمان را از قابليت تمركز تلاش بر روي فرايندهاي كليدي برخوردار مي سازد و در ذينفعان سازمان اعتماد سازي به سازگاري، كارآمدي و اثربخشي سازمان را ايجاد نموده و توسعه مي بخشد.

بكارگيري اصل رويكرد سيستمي به مديريت در سازمان عموما باعث مي گردد كه:

· يك سيستم براي دستيابي به اهداف سازماني در بهترين حالت كارآمدي و اثربخشي آن پايه ريزي گردد.

· بستگي دو طرفه بين فرايندهاي سيستم درك گردد.

· نقش ها و مسووليت هاي مورد نياز براي دستيابي به اهداف مشترك بهتر درك گرديده و از اين بابت موانع بين بخشي كاهش يابد.

· قابليت هاي سازماني درك شده و قيود منابع قبل از عمل ايجاد گردد.

· تعريف و هدف گذاري براي اينكه فعاليت هاي ويژه در يك سيستم چگونه بايد عمل نمايند.

· سيستم بر پايه اندازه گيري ها و ارزيابي هايش به صورت مستمر بهبود يابد.

اصل ششم: بهبود مستمر (Continual improvement)

بهبود مستمر عملكرد سراسري سازمان بايد يك هدف پايدار براي آن سازمان باشد. در اين حالت قابليت سازماني بهبود يافته، مزيت عملكردي هر سازمان خواهد گرديد و همترازي فعاليت هاي بهبود در تمامي سطوح سازمان به منظور تصميم گيري راهبردي ايجاد خواهد گرديد و در نهايت با اصل قراردادن بهبود مستمر در سازمان انعطاف براي واكنش در برابر فرصت ها پديد خواهد آمد.

بكارگيري اصل بهبود مستمر در سازمان عموما باعث مي گردد كه:

· يك رويكرد جامع و سازگار در تمام سازمان براي بهبود مستمر عملكرد بكارگرفته شود.

· منابع انساني آشنا به روش ها و ابزار بهبود مستمر تامين گردد.

· بهبود مستمر در محصولات، فرايندها و سيستم ها يك هدف مشترك براي يكايك كاركنان سازمان تعريف گردد.

· مقاصدي براي هدايت و اقداماتي براي ردگيري بهبود مستمر ايجاد گردد.

· بهبود هاي صورت گرفته، تشخيص داده شده و تصديق گردند.


اصل هفتم: تصميم گيري بر مبناي واقعيت ها (Factual approach todecision making)

در هر سازمان تصميمات موثر بر مبناي تجزيه و تحليل داده ها و و توليد اطلاعات ميسر است. تصميمات آگاهانه، افزايش توانايي براي اثبات اثربخشي تصميمات گذشته بر مبناي مراجع و سوابق واقعي و همچنين افزايش توانايي براي بازنگري، به چالش كشيدن و تغيير عقايد و تصميمات از جمله مزاياي بكارگيري اصل تصميم گيري بر مبناي واقعيت ها است.

بكارگيري اصل تصميم گيري بر مبناي واقعيت ها در سازمان عموما باعث مي گردد كه:

· از كفايت و دقت داده ها و اطلاعات اطمينان حاصل گردد.

· داده ها براي كساني كه به آنها نياز دارند در دسترس باشد.

· داده ها و اطلاعات با استفاده از روش هاي معتبر تجزيه و تحليل شوند.

· تصميم گيري و اقدامات اجرايي بر مبناي تجزيه و تحليل واقعي در كنار تجارب و بصيرت صورت پذيرد.

اصل هشتم: ارتباط سودمند و دوطرفه با تامين كنندگان (Mutually beneficialsupplier relationships)

سازمان و تامين كنندگان آن به يكديگر وابسته هستند و رابطه سودمند و دو طرفه، توانايي هر دو را براي ايجاد ارزش افزايش مي دهد. افزايش توانايي ايجاد ارزش براي هر دو طرف در نتيجه انعطاف و سرعت در پاسخگويي به تغييرات بازار يا نيازها و انتظارت مشتريان ايجاد مي گردد و باعث بهينه نمودن هزينه ها و منابع خواهد گرديد.

بكارگيري اصل ارتباط سودمند و دوطرفه با تامين كنندگان در سازمان عموما باعث مي گردد كه:

· ارتباطي متوازن بين ملاحظات كوتاه مدت و بلند مدت ايجاد گردد.

· تخصص ها و منابع بين يكديگر به اشتراك گذاشته شود.

· • تامين كنندگان كليدي شناسايي و انتخاب گردند.

· ارتباطات شفاف و آشكار بر قرارگردد.

· اطلاعات و طرح هاي آينده به اشتراك گذاشته شود.

· تشريك مساعي در توسعه و بهبود فعاليت ها صورت گيرد.

· تامين كنندگان براي تشخيص بهبودها و موفقيت ها تشويق شده و دلگرم گردند.
---------------------
5Sسيستم و فني براي بهسازي و آراستگي در محيط کار مي باشد که به منظور برقراري و حفظ فضاي کيفيتي در يک سازمان به کار گرفته مي شود و وجه تسميه آن پنج کلمه ژاپنياستکهعبارتندازتفکيک، ترتيب،تميزي،تداوم و تعليم.هدف اصلي 5Sبهسازي فرآيند هاي سازمان، حذف اتلاف زمان، انرژي و سرمايه سازمان است.برخي از مزاياي پياده سازي 5Sعبارتند از: ايجاد نظم فراگير، زمينه سازي برقراري انظباط سازماني، کاهش ابهام در کار، زيباسازي محيط کار، بهبود روابط کارکنان، افزايش راندمان و کارايي، کاهش هزينه ها، افزايش طول عمرابزاروماشين آلات،جلب نظرمشتريان وغيره.

دانود مفاله 5S
http://www.tak11.fagig.com/files/uploads/1.zip



ادامه در منبع : http://www.iran-eng.com/showthread.php/320644-مقالات-مدیریت-کیفیت?goto=newpost