باشه نازیلا من دارم برات الان میام هنرستان و به خاک و خون می کشم حال بی بین داداش یو ها هاهاهاهاهاهاهاه
دیر گفتی خوشگله........ ما دم در دروازه همدان قشون کشیدیم اینجا خوابوندیم اراذلو........ منتظر فرمان منن همشون
نوشته اصلی توسط مهدیه نه ناااااااااازی من سپیده و سارا رو خیلی دوست دارم نکن دخترم به قول قمیا نَمشه....... دیگه کار از کار گذشته دیگه کارد به استخون رسیده ابجیـــــــــــــــــــــ ــــ
نازی دیگه داری زیادی گَرتو خاک میکنیو بیبین منو....خودت خواسی الان زنگ میزنم جاریت بیاد بخورتت...اونو که میشناسی...میاد قورتت میده
نوشته اصلی توسط sepideh نازی دیگه داری زیادی گَرتو خاک میکنیو بیبین منو....خودت خواسی الان زنگ میزنم جاریت بیاد بخورتت...اونو که میشناسی...میاد قورتت میده آقا ............ اون که بازی نبود؟ اگه اون بیاد بازی من دیگه بازی نمیکنم
بچه ها یادم نبود بگم...نازی علاوه بر سوکس از جاریشم میترسه...ببینید اون دیگه کیه
نوشته اصلی توسط sepideh بچه ها یادم نبود بگم...نازی علاوه بر سوکس از جاریشم میترسه...ببینید اون دیگه کیه خیلی بدی........ میدونستی؟........
منم الان زنگ میزنم به مادر شوهرت میگم تو هرشب خونه مامانتی بعد سالی یهبار هم اونجا نمیری الان بهش میگم که همش پشت سرش غیبت میکنی میگم میگم
پس من می گم می زنگم به زهرا یعنی چی یعنی با زهرا میام به جنگت ابجی نازی بی بین برو برو با دم شیر بازی نکن برووووووووو میام می خورمتاااااااااااااا
نه نازی منو با مادر شوهر جان در ننداز اونوقت دیگه نمیتونم بیام خونتوناااااا
منو نخور......... من گوشتم تلخه
اِ؟دعوا.....چقدر باحال من میمیرم واسه دعواتازه تو دعواهام از هیچگونه سلاح سردو گرم هم استفاده نمیکنم!منم بیایم؟
ای بابا فکر کنم اشتباه اومدم تو. مجلس زنونه اس. بیشتر شبیه حمام عمومی زنانه میمونه ( از صدای جیغ اش فهمیدم )
به این میگن دعوا نگاه کنید یاد بگیرید
اون مشکیه سارا بید...
نوشته اصلی توسط nazila اون مشکیه سارا بید... نازی جون ابکش شدی دخترم عزیزم اخه تو یعنی با یه فوت می ری هوا دیدی نشد پس با برهان خلف ثابت شد تو اون یارو کله مشکیه ای