مشاهده RSS Feed

neo

خاطرات مشترک

به این مطلب امتیاز بدهید

من هنوز می ترسم
مبادا با زبانی سخن بگویم
که میان آدم ها رایج نیست
من هنوز هم از نیمکت های چوبی ردیف اول می هراسم
چون آنجا آزادی دست ها محدود است
و من دلم میخواهد دست هایم را
بی شرمندگی بالا ببرم :
-آقا اجازه
ما جواب تمام سئوالهای شما را بلدیم
اما هنوز
از چشم های شما می ترسیم !




هیس نوشت:

ساکت نیستم

لبهایم هم نسوخته است
تنها
...
تمام ِ من

تاول زده
از آشی که نخورده ام !

Submit "خاطرات مشترک" to Digg Submit "خاطرات مشترک" to del.icio.us Submit "خاطرات مشترک" to StumbleUpon Submit "خاطرات مشترک" to Google

دسته بندی ها
دسته بندی نشده

نظرات

  1. امیرحسین آواتار ها
    چقدر احساس نزدیکی به متن دارم:) !!

    من هنوز می ترسم
    مبادا با زبانی سخن بگویم
    که میان آدم ها رایج نیست

  2. Majid_M آواتار ها
    هنوز دارم یاوه‌های معلمان ساده لوح و کودن را تحمل می‌کنم؛
    هنوز دارم آبی آسمان را می‌نگرم و لذت پرواز را در خود می‌کشم؛
    هنوز دارم از آن جهنم موهومِ موعود می‌هراسم....
  3. sara best آواتار ها
    آقا اجازه از چشمهای شما میترسیم...
  4. نیکی آواتار ها
    من هنوز می ترسم
    مبادا با زبانی سخن بگویم
    که میان آدم ها رایج نیست


    هنوز هم میترسم....
  5. نگــــار آواتار ها
    ولی من نمیترسم
  6. hasty آواتار ها
  7. memol_007 آواتار ها
    حرف رو باید زد! اصلا حرف برای زدنه !

    نباید از حرف زدن ترسید. حرف همیشه تاثیر بد نداره.